از هر دری سخنی



محمود صادقی، نماینده اصلاح طلب و تندرو مجلس که برای مجلس یازدهم رد صلاحیت شده است در توئیتر نوشت: «در این دوره از انتخابات واسطه‌ها نرخ تأیید صلاحیت را بعضاً تا چهار میلیارد تومان بالا برده‌اند؛ چه شود این مجلس یازدهم!»

این توئیت، به معنی این است که قبلا نرخ تأیید صلاحیت کمتر بوده است! خوشبختانه قوه قضائیه با ریاست آیت الله رئیسی بدون مسامحه به این موارد ورود می کند. منتظر واکنش های قوه قضائیه و نیز دفاع صادقی از این توئیت جنجال برانگیز خواهیم ماند. اما:

درباره اظهارات صادقی چند نکته قابل تأمل است:

1. محمود صادقی توئیت می کند، و مدتی بعد آنرا پس می گیرد! اما چرا؟ چون موج خبری مورد نظر طیف مطبوعش بعد از انتشار مطلب ایجاد می شود. بنابراین پس گرفتن آن نه تنها بی فایده است، بلکه در رسانه های معاند حتی دیده هم نمی شود. چه رسد به اینکه انعکاس یابد! پس او با انتشار به هدفش می رسد.

2. صادقی که رد صلاحیت شده، خشم و انتقامش از شورای نگهبان را اینبار با ادعایی عجیب و بزرگ مطرح کرده است. مطمئنا در این مورد هم باید پاسخگو باشد. با گذشت زمان مشخص می شود مبنای این توئیت آکنده از خشم صادقی چیست. اما وی، نمی تواند با چنین ادعایی، ماجرای نمایندگان شورای شهر تهران و 2 میلیارد تومانی که برای حضور در لیست امید هزینه کرده اند را پاک کند. ماجرایی که اتفاقا یک مفسد اقتصادی اصلاح طلب با نام غلامحسین کرباسچی آنرا افشا کرده است!

3. زمان، زمان پاسخگویی است و این ترفندها جواب نمی دهد. اما به نظر می رسد موضوعی که باید با فرافکنی اذهان از آن منحرف شود موضوع مهمی است که همه توپخانه های جریان تندرو اصلاح طلب به خط شده اند! آیا این موضوع ذلت ظریف از طرح مذاکره با قاتلین سردار سلیمانی است؟ که با رد ترامپ کارنامه دولت مطبوع صادقی را بیش از پیش ذلیل کرد؟ گذر زمان ابعاد موضوع را بیشتر مشخص می کند.

هرچه هست، این حملات در نهایت نتیجه عکس می دهد و کارنامه ننگین جریان تندرو اصلاح طلب را سیاه تر از قبل می کند. چرا که فرمود: «وَمَکَروا وَمَکَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَیرُ الماکِرینَ»


درباره حمله تند رئیس جمهور به شورای نگهبان نکات قابل توجهی وجود دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود:

  1. فرار از پاسخگویی: فراموش نکنیم که رئیس جمهور در پایان راه قرار دارد. دولت یازدهم و دوازدهم، و نیز مجلس امید، باید به مردم درباره عملکردشان، که بعضا با اشتباهات عجیب و غریب همراه بوده و هزینه آنرا مردم داده اند، باید پاسخگو باشند. اما این حرف های شیطنت آمیز در عالم ت، یک هدف اصلی را دنبال می کند: منحرف کردن اذهان از پاسخگویی!
  2. فرار از قبول شکست: جامعه ایرانی، متاسفانه یا خوشبختانه، در انتخابات ریاست جمهوری و نیز مجلس، همواره با چرخش همراه بوده است. یعنی سلیقه جامعه در انتخاب رئیس جمهور، مدام در حال چرخش بوده است. روزگاری هاشمی اصولگرا (در آن مقطع البته!) را انتخاب می کند و روگاری خاتمی اصلاح طلب را. روزگاری اصولگرا (به ظاهر و در باطن انحرافی!) را انتخاب می کند و روزگاری را. اما حالا شواهد و قرائن، حکایت از چرخش دیدگاه جامعه به سوی جریان مقابل طیف مطبوع دارد. حال باید چه کرد؟ این سخنان تند، که قبل داشته و بعد هم خواهد داشت! در حقیقت اذهان را منحرف کرده و به نوعی فرار از شکست است. البته آقای این ترفند را از استادش هاشمی رفسنجانی آموخته که به جای قبول نظر مردم، به خدا نامه می نوشت یا به جای قبول اراء مردمی، نامه بدون سلام به رهبر می نگاشت!
  3. امتیاز دادن به جریان اصلاحات: به هر حال رئیس جمهور فعلی کشور، بپذیریم یا نه، خودش را به نوعی مدیون اصلاح طلبان می داند. این جریان (اصلاح طلبان) نیز با جار و جنجال و پروپاگاندای رسانه ای همواره تلاش کرده است تا به مقاصدش برسد. (و البته متاسفانه با توجه به وضعیت سواد رسانه ای در گذشته، با همین شگرد به بعضی از اهدافش هم رسیده است که توضیحش بماند در یادداشت مستقلی دیگر!) سهم این جریان، در این مقطع، و پس از نشست با خاتمی و حسن خمینی و ناطق نوری و. همین سخنان است. البته بعضی از همین حضرات اصلاح طلب نیز بارها اعتراف کرده اند که در انتخاب دچار اشتباه محاسباتی شده اند و به نوعی فریب خورده اند. پس این سخنان تند و این حملات به شورای نگهبان را هم که صرفا در قالب حرف است، می توان سهمی مقطعی به اصلاحات تلقی کرد!
  4. فرار از کارنامه ننگین بعضی از اصلاح طلبان فاسد: واقعیت این است که بسیاری از نمایندگان اصلاح طلب مجلس به علت فساد اقتصادی رد صلاحیت شده اند. عقلای اصلاح طلب اتفاقا در نامه به شورای نگهبان (که بعضی از آنها رسانه ای شده است) برای حفظ ظاهر هم که شده است، درخواست کرده اند تا این افراد به قوه قضائیه سپرده شوند. همچنین افرادی که در سالهای گذشته با جرایم گوناگون زندان بوده اند نیز در این مقطع برای انتخابات مجلس ثبت نام کردند تا حذف آنها هزینه رد صلاحیت ها را برای شورای نگهبان بالا ببر! پس این حرف های را می توان فرار از کارنامه ننگین بعضی از این حضرات تلقی نمود.

اگرچه دلایل متعدد دیگری هم وجود دارد. فرار از پاسخگویی به واسطه التماس ظریف برای مذاکره با قاتلان سردار سلیمانی، نتایج ننگین برجام، فساد اقتصادی در مسئولان رده های مختلف و. از آن جمله است. هرچه هست جامعه با این حملات هم می آموزد که مطالبه گری را حتی با فرافکنی های اینچنینی فراموش نکند!

 

 


درباه حسن آقا میری و اینکه چرا خلع لباس شده و چه می گوید و چرا می گوید و چطور به اینجا رسیده، حرف و سخن بسیار است و اتفاقا مقالات مفیدی هم در فضای مجازی در این رابطه وجود دارد.

من امروز جلسه پرسش و پاسخ ایشان را دیدم. (بهمن 98) البته پیشتر هم سخنان متعددی از ایشان را دیده ام. (از یوتوب) تنها نکته ای که به ذهنم می رسد این است که ایشان به نیت خدمت، و نیت جذب به اسلام و نیت ترسیم اسلام واقعی، به جای اسلام کاریکاتوریزه شده تلاش می کند.

بله؛ بسیاری از سخنان ایشان قابل قبول نیست و مواضع تندی دارد. حکم دادگاه ویژه ت هم بر چشم. منتهی هر کس را باید با قدر و منزلت و سطح خودش سنجید و ارزیابی کرد. اگر روزی حجت الاسلام نقویان، از مواضع انقلابی و منبرهای جذاب، به سمت جریانی غش کند که مواضعش در رسانه های معاند و خاص انتشار یابد، با توجه به سبقه و هوش و توانایی ایشان باید هم افسوس خورد. اما در رابطه با حسن آقا میری، من اتفاقا نه افسوس می خورم و نه ابراز نگرانی می کنم.

اتفاقا باید از ایشان متشکر بود. چراکه به نظرم می رسد افرادی که پای هیچ منبر و هیچ مجلس وعظی نمی نشینند را دور خود جمع کرده و به آنها نکاتی را می آموزد و عقلانیت اسلامی را تفهیم می کند. اما در سطح و قواره خودش.

جلسه پرسش و پاسخ یاد شده هم جای نقد فراوان دارد. از نحوه نشستن حسن آقا میری تا عصبانی شدنش. از حرف هایی که خودش هم نمی تواند دلیلی برایش بیاورد (مثلا در رابطه با سوال آب وضو) تا پاسخ های کلی که مخاطب را قانع نمی کند.

اما من می خواهم بنویسم که کار ایشان، به جهت جذب افرادی که جای دیگری جذب هیچ و منبری نمی شوند ستودنی است. ضمن اینکه تیزی و تندی سخنانش هم باید تحمل شود که می شود و اتفاقا برای نظام اسلامی نه تنها ضرری ندارد، که مفید هم هست.

توضیح و تفسیر این ادعا را هم به زمانی دیگر می گذارم و باز تأکید می کنم بر اینکه مخاطب آقا میری را ببینیم و بعد قضاوت کنیم. ایشان حداقل این هنر را داشته که جماعتی را جذب کند که جز پای منبر و درس و وعظ ایشان، هیچ جای دیگری نمی روند و به هیچ واعظی غیر از حسن اقا میری توجه نمی کنند!


فیلم Weeks Later 28 (28 هفته بعد) را که با محوریت زامبی و مباحث آخرامان شناسی است دیدم. البته فیلم اشاره مستقیمی به بحث آخرامان ندارد. اما انتشار ویروسی که «فراگیر» می شود و یک شهر را می گیرد و غیر قابل کنترل است، طبعا جزو مباحث آخرامانی است که باید در جای دیگری به آن پرداخته شود و البته توسط پژوهشگرانی نظیر استاد علی اکبر رائفی پور، مورد بررسی قرار گرفته است.

حماقت در فیلم های هالیوودی

اما غرض من از این پست، این است که بگویم حتی بعضی از فیلم های هالیوودی هم اعصاب خوردکن‌اند! و در واقع به جای اینکه فیلم نامه ای حساب شده وجود داشته باشد، که با ماجرایی قابل پذیرش، «داستان» آغاز شود، به شکلی مضحک این اتفاق می افتد!

در فیلم 28 هفته بعد همین معنا انعکاس دارد. یعنی با حماقت دو دختر، آنهم در شرایطی کنترل شده که خود فیلم نشان می دهد که در آن انجام حماقت ممکن نیست! ویروس مجددا گسترش می یابد. حقیقتا اینکه چرا به این شکل و با این درجه از حماقت، چنین فیلمی با آن هزینه و با آن درجه از اهمیت ساخته شده است جای سوال دارد. البته من فکر می کنم اهمیت اصل موضوع باعث شده چنین اتفاقی رخ دهد. یعنی اینقدر بخش اصلی فیلم اهمیت دارد، که نحوه ورود به آن قربانی بخش مهم فیلم شده است. اما به هر حال فیلم خوب، فیلمی است که همه جای آن فکر شده و حساب شده پیش برود. نه با حماقتی که حتی یک درصد هم در شرایط «واقعی» امکان وقوع ندارد!

خلاصه داستان Weeks Later 28

سینما سنتر خلاصه فیلم را چنین نوشته است: ویروس به تمام انگلستان منتقل میشود،28 روز بعد از این واقعه تقریبا همه ی مردم به این ویروس مبتلا شده وچندی بعد کشور آمریکا وارد ماجرا میشود.آن ها 28 هفته بعد همه چیز را آرام میسازند وتقریبا انگلستان را پاکسازی از ویروس میکنند قسمتی از شهر لندن که کاملا از ویروس پاک سازی شده استقبال کننده از افرادی هست که قبل از شیوع بیماری به خاج از کشور رفتند.داستان درست از جایی شروع میشود که زن و شوهری با نام های دن وآلیس همراه با چند نفر در خانه ای در وسط یک روستا نشان میدهد.دن وآلیس دو فرزند خود را قبل از شیوع گسترده به خارج از کشور می فرستند وحالا آن دو در خانه ای وسط یک روستا هستند.این خانه توسط افراد مبتلا مورد حجوم قرار میگرد وتنها نجات یافته این حجوم دن هست.حال 28 هفته بعد است ودو فرزند دن به انگلستان ومحل پاکسازی شده باز میگردند.همه چیز خوب پیش میرود که بر اثر یک اشتباه ویروس به قسمت پاکسازی شده وارد میشود.کنترل از دست نیروهای آمریکایی خارج میشود.

 


تابناک نوشت: حشمتیان، رئیس جبهه مستقلین و اعتدالگرایان ایران: بر اساس گزارش‌های رسیده از سراسر کشور، از حدود ۵۲۰۰ نفر کاندیدای تأیید صلاحیت‌ شده، بیش از ۴۲۰۰ نفر اصولگرا، حدود ۷۰۰ نفر اصلاح‌طلب و حدود ۳۰۰ نفر اعتدالگرا و مستقلند. بعبارتی حدود ۸۳ درصد از کاندیداها از اصوالگرایان، ۱۲ درصد از اصلاح‌طلبان و فقط پنج درصد از جریان مستقل و اعتدالگرایند.

لینک: عکس نوشته تابناک از آمار تعداد اصلاح طلبان، اعتدال گرایان و اصولگرایان تأیید صلاحیت شده برای انتخابات مجلس یازدهم.


امروز مستند فریب را دیدم. این مستند در سه فصل تهیه شده است و مبنای محتوای آن، گفته ها و مواضع رسمی و اسناد غیر قابل کتمانی است که در آن ارائه شده است. به عنوان مثال، یکی از مهمترین مستندات «فریب» فیلم هایی است که از سخنرانی مسئولان مختلف پخش می شود. پیشنهاد می کنم حتما این مستند را مشاهده بفرمایید:

فصل اول مستند فریب درباره آشوب های 98

مستند فریب شامل سه فصل می باشد که در کل به بازگو نمایی دستهای پنهانی در ایجاد تورم و آشوبهای فتنه 98 می پردازد. فصل اول آن به درگیری سران فتنه با رهبری در فتنه 88 می پردازد که در هیچ جای دیگر دیده و شنیده نشده است. چیزی که عموم مردم از آن بی اطلاع اند. همچنین به انتخاب در سال 96 و حمله او به رهبری نیز پرداخته شده است که چطور اینقدر دقیق با رسانه های معاند، این حملات صورت میگیرد. آیا ارتباطی بین او و رسانه های معاند نیست: میتوان گفت این اولین مستندی است که مسثقیما اشاره به آشوبهای 98 دارد.

لینک فصل اول مستند فریب درباره آشوب های 98

فصل دوم مستند فریب درباره آشوب های 98

فصل دوم آن اشاره به دست های پنهانی دارد که موجب ایجاد آشوب در فتنه 96 میشوند که چطور دولت با اقداماتی مشکوک سبب به خیابان کشاندن مردم میگردد. سپس به طرح هنسون که هدفش براندازی در ایران است پرداخته می شود. در مستند اشاره ای هم به ماجرای مفاسد مقامات بلند پایه دولتی حتی برادر رئیس جمهور و برادر جهانگیری نیز میشود و اینکه چگونه دولت و بانک مرکزی بصورت عمدی سبب افزایش قیمت دلار می شوند. در نهایت ستقیما به فتنه 98 می پردازد که چطور با برنامه ریزی دقیق تورمی سعی در به آشوب کشاندن مردم را دارند و چگونه در پی ایجاد تشنجی گسترده در کشور هستند. اما از همه مهمتر انتشار کلیپی توسط نهاد ریاست جمهوری است که رهبری را هدف حمله خود قرار داده و وی را موجب این وضع می داند.

لینک فصل دوم مستند فریب درباره آشوب های 98

فصل سوم مستند فریب درباره آشوب های 98

فصل سوم آن به ارتباط پنهانی با اسرائیل که توسط دکتر عباسی مطرح شده می پردازد و اینکه چرا بعد از شکایت از عباسی دادگاه رای را به نفع عباسی صادر نمود و نتوانست ثابت کند چنین ارتباطی در میان نبوده است. سپس به گوشه ای از حرفهای سری وی با اسرائیل و اسناد مرتبط در این زمینه پرداخته می شود. در نهایت ستقیما به فتنه 98 می پردازد که چطور با برنامه ریزی دقیق تورمی سعی در به آشوب کشاندن مردم را دارند و چگونه در پی ایجاد تشنجی گسترده در کشور هستند.

لینک فصل سوم مستند فریب درباره آشوب های 98

اما خداوند در سورۀ آل عمران می فرماید: «وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ». یعنی (یهود) با خدا مکر کردند و خدا هم در مقابل با آنها مکر کرد، و خدا از همه بهتر تواند مکر کرد.

استاد قرائتی در تفسیر نور خود درباره این آیه نوشته اند:

1- خداوند، پشتیبان اولیاى خویش است. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ»

2- تدبیر وحرکت انسان، مقدّمه‌ى قهر یا لطف خداوند است. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ»

3- کیفرهاى الهى، با جرم بشر تناسب و سنخیّت دارد. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ»

4- اراده وتدبیر خدا، بالاتر از هر تلاش، حرکت وتدبیر است. «وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ» (تفسیر نور، ج1: 523)

عرض من این است که دشنمان «اسلام» و انقلاب اسلامی هرچقدر هم هزینه کنند، وقت بگذارند و نقشه بکشند، نمی توانند بر خواست خدای متعال و اراده الهی غلبه کنند. هر بی طرف منصفی گواهی می دهد که تنها یک مورد از اتفاقاتی که از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون افتاده است، برای سرنگونی حکومت ها کافی است! حتی قبل از انقلاب نیز پیروزی قیام امام خمینی (ره) با همراهی مردم حسینی ایران، به معجزه شبیه است.

پس از انقلاب اسلامی؛ ماجرای بنی صدر و منافقین، شهادت 72 تن از یاران انقلاب (شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید رجایی و.)، رحلت حضرت امام خمینی (ره)، انتخاب حضرت آیت الله ای به رهبری، ماجرای آیت الله منتظری، فتنه 78، تحصن نمایندگان مجلس ششم، فتنه پیچیده 88 و فتنه های 96 و 97 و 98 در این کشور رخ داده است و نظام مقدس جمهوری اسلامی، با همراهی مردمی که دلهایشان با هدایت الهی با نظام مظلوم و مقدر اسلامی همراه است، از همه این حوادث عبور کرده است. پس باید نتیجه گرفت که پیروز مطلق خداست.

من گاهی اوقات از مواضع بعضی از شخصیت های کشور، که در کمال تعجب، دست از لجاجت با انقلاب برداشته و حرف های انقلابی می زنند، به این نتیجه می رسم که حتی دشمنان هم به این نتیجه رسیده اند که تلاش بی فایده ای انجام می دهند!

اما چه باید کرد؟ به نظر می رسد هر کس به هر اندازه ای که می تواند، (محکم و با تمام توان) باید در راستای روشنگری تلاش کند و البته در کنار آن، «کار» خود را به بهترین شکل به انجام رساند. یک معلم، علاوه بر روشنگری، معلمی اش را به نحو احسن انجام دهد. یک پزشک هم روشنگری کند و هم با تمام وجود به خدمت بپردازد. چه زیبا و حکیمانه فرمودند رهبر معظم انقلاب اسلامی که: هر کس در هر جایی که هست، همانجا را کانون جهان بداند و با تمام قوت و توان خویش برای جلب رضای الهی تلاش کند. (نقل به مضمون).

و ختم کلام خطاب به همه دشمنان نظام اسلامی:

شمع حق را پف کنی تو ای عجوز؟

هم تو سوزی هم دهانت گنده پوز! (مولانا)

پیروز مطلق خداست.


ماجرا از «تظاهر» گذشته است و کسانی که «رسما» مواضع اصلاح طلبانه دارند، یا خودشان را اصولگرا جا می زنند، و یا رسانه های اصلاح سعی می کنند آنها را به مخاطب اصولگرا معرفی کنند. اما چرا؟

ایسنا (که در حال حاضر با مدیریت اصلاح طلبان اداره می شود!) محمد مهاجری را «یک فعالی ی و رسانه ای اصولگرا» معرفی کرده و با تیتر «مهاجری: اصولگرایان بدشان نمی آید که بین خودشان وزن کشی کنند!» به گفتگو با ایشان پرداخته است.

روشن است که بحث گفتگو نیست. اتفاقا رسانه های فراوان اصلاح طلب، هر روز می نویسند و تحلیل و گفتگو دارند و دست بر قضا در روشن شدن فضا و شناخت طرز فکر ی افراد مفید هم هست.

پس ماجرا چیست؟ اصل ماجرا این است که حرف های یک اصلاح طلب، که در واقع برآیند گفتمان اصلاحات است را به «دروغ» در دهان یک اصولگرا می گذارند! یا بهتر بگویم، یک اصلاح طلب را اصولگرا معرفی می کنند تا از زبان یک اصولگرای تقلبی، حرف هایشان را بزنند!

شاید از نظر بسیاری اصل حرف مهم باشد و این جزئیات مورد توجه قرار نگیرد. اما از نظر من، این مصداق «نفاق» است. بله؛ اگر مرحوم هاشمی را در اواخر عمرش، «اصولگرا» محسوب می کنید، آقای مهاجری و امثالهم هم اصولگرا محسوب می شوند. یا اگر «دکتر عارف» اصولگرا محسوب شود، بله؛ آقای مهاجری و مانند وی هم اصولگرا هستند!

اما آقای مهاجری چه می گوید؟ همه محورهای سخنان آقای مهاجری، دقیقا همان حرف های اصلاح طلبان است! از حمله به شورای نگهبان و رسانه ملی گرفته تا دفاع از لوایح پالرمو و CFT. حتی در ریزترین مباحث هم آقای مهاجری «کاملا» اصلاح طلبانه حرف می زند و موضع می گیرد و فقط رسانه ها قبل از اسمش «اصولگرا» می نویسند.

اما چرا این رسانه ها تلاش می کنند تا وی را اصولگرا جا بزنند؟ واقعیت این است که آقای مهاجری، روزگاری در کیهان فعال بوده است. همین باعث شده که حضرات تصور کنند ایشان تا آخر عمرش اصولگرا باقی می ماند. با این متر، محمد نوری زاد هم لابد اصولگرا محسوب می شود! البته سردمدار چرخش ی برای حفظ منافع شخصی، طبعا و حقا مرحوم هاشمی است!

هاشمی رفسنجانی که این اواخر، و با توجه به جنجال های فرزندش مهدی و دیگر اطرافیان، حنایش برای اصولگرایان رنگ باخته بود، و در میان این طیف، به عنوان مهره ای سوخته تلقی میشد، چه باید می کرد؟ روشن است. به سادگی آب خوردن به سمت اصلاح طلبان چرخش کرده و مواضعی گرفت که حتی اصلاح طلبان هم در بیان آن مراعات می کردند! به این ترتیب، هاشمی، که از اینجا (جمع اصولگرایان) رانده شده بود در آغوش اصلاح طلبان جای گرفت.

از این دست مثال زیاد است، و بلاتشبیه، در صدر اسلام هم طلحه و زبیر و شمر و. را می توان بررسی کرد که چطور از دامن علی (ع) به دامن جریان مقابل غلطیده اند. آنهم فقط و فقط به دلیل حفظ «منافع» شخصی.

اما مصاحبه محمد مهاجری، اصولگرای دیروز و اصلاح طلب امروز با ایسنا دو نکته مهم دارد. اول اختلاف بین اصولگرایان! و دوم دفاع از اصلاح طلبان و مظلومیت آنها! بخوانید:

  1. وی در پاسخ به این پرسش که چه گروه های دیگر اصولگرا لیست‌های دیگری را ارائه خواهند کرد، افزود: صبر کنید؛ اختلاف‌ها به زودی بروز می‌کند.
  2. مهاجری در پایان درباره ادعای باهنر و بادامچیان درباره اینکه اصلاح‌طلبان به اندازه در انتخابات کافی نامزد دارند، تصریح کرد: اگر بادامچیان و باهنر به این مساله باور دارند، لیست اصلاح طلبان را منتشر کنند تا روی اصلاح‌طلبان کم شود. داوطلبان اصلاح طلب که بالاخره پنهان نیستند و حتما عنوان، شهرت و سابقه دارند بنابراین این اسامی را منتشر کنند تا دروغ اصلاح‌طلبان برملا شود.

در خصوص اختلاف نظر اصولگرایان در جای دیگری مفصل خواهم نوشت. اما درباره اینکه حضرت مهاجری فرموده اند اصلاح طلبان نامزد ندارند، توجه ایشان را به آمار 700 اصلاح طلب تأیید شده در سرتاسر کشور جلب می کنم که تابناک (اینجا: 700 کاندیدای اصلاح‌طلب در برابر بیش از ۴۲۰۰ کاندیدای اصولگرا) و دیگر رسانه ها منتشر کرده اند. بحث اصلاح طلبان درخصوص تأیید صلاحیت ها چیز دیگری است که آنهم باید مجزا مورد بررسی قرار گیرد.

اما اجمالا اینکه: 1. اصلاح طلبان شکست خود را پیش بینی کرده اند. (از جمله آقای صادق زیباکلام که به صراحت می گوید مردم دیگر به اصلاح طلبان رأی نخواهند داد. یا محمد خاتمی که می گوید با تکرار من هم دیگر اتفاقی نمی افتد!) 2. برای فرار از شکست چه باید کرد؟ فشار باید به شورای نگهبان وارد شود. بنابراین، افرادی که «قطعا» رد صلاحیت می شوند را گسیل می کنند تا آمار رد صلاحیت شدگان افزایش یابد. امثال شکوری راد و دیگرانی که در فتنه های 78 و 88 محکوم شده اند در این دوره اسم نوشته اند! چرا؟ برای اینکه هزینه رد صلاحیت برای شورای نگهبان بالا برود و از سوی دیگر، شکست مفتضحانه آنها، که به خاطر عملکرد بد دولت مطبوعشان رخ می دهد، لاپوشانی شود! 3. توپخانه های رسانه ای اصلاح طلبان باید معنای 1 و 2 را در جامعه پمپاژ کند و از این جهت، مصاحبه با افرادی نظیر محمد مهاجری و دیگران آغاز می شود و تحلیل ها و مقالات، با همین مضامین به فراوانی در نشریات و رسانه های زنجیره ای انعکاس می یابد.

 


به گفته بزرگان و محققان، دو مشکل جامعه اسلامی، بطور کلی، و به ویژه پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به طور خلاصه عبارتند از:

  1. اسلام منهای ت.
  2. ت منهای اسلام.

شاهد مشکل اول افرادی نظیر بنی صدر و است و شاهد مشکل دوم هم افرادی نظیر خاتمی و . متاسفانه دکتر در اواخر دولتش به طور کلی منحرف شد و به ایرانی گری و جدا کردن ت اصیل از اسلام روی آورد. در خصوص ولایت فقیه و مباحث مربوط به آن هم حرف های عجیب و غریبی زد که حقیقتا عجیب می نمود. وصل شدن به امام زمان، بدون توجه به علما و بزرگان دین، چطور ممکن است؟ این را آقای باید پاسخ بدهد. ایشان همچنین درباره نظرات مردم هم حرف های عجیبی زده که حقیقتا مایه تعجب است.

در خصوص مورد دوم، یعنی ت منهای اسلام هم شدت و ضعف وجود دارد. یکی مثل خاتمی، آیت الله زاده، در کسوت ت، و سید است اما به نکاتی چون اصول محرم و نامحرم، تقدم مباحث دینی بر مباحث سکولار و. نه تنها توجه ندارد، بلکه بر ضد دین موضع می گیرد. پیشتر در این وبلاگ به این موارد پرداخته شده است. (اینجا)

جناب هم پرونده ویژه خودش را دارد و شاهد مثال موضوع پست حاضر هم بحث مذاکره امام حسین (ع) با عمر سعد که توسط ایشان مطرح شد (اینجا را ببینید) کفایت می کند!


سخنان دکتر حسن عباسی که با عنوان «روایت حسن عباسى از علت ترور قاسم سلیمانى/ تحلیلی از رئیس‌جمهور بعدیِ ایران» در 598 انتشار یافته است، حاوی تحلیل های دقیق و جالبی است. این سخنان در سی و یکمین نشست ی اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان ایراد شده است. مطالعه بفرمایید:

تحلیل دکتر حسن عباسی رئیس اندیشکده یقین درباره ترور سردار سلیمانی و آینده مجلس و دولت

شرایط امروز مجلس و رد صلاحیت مانند سال 82 و مجلس ششم است، و دوباره گویا حرف و حدیث‌هایی مانند آن زمان زده می‌شود. آن زمان می‌گفتند اگر ما در انتخابات نباشیم مردم هم در انتخابات شرکت نمی‌کنند ولی بعد دیدیم که مردم پای صندوق‌های رأی آمدند و مجلس هفتم شکل گرفت.

برخی اختلافات موجب شد در سال 94 انتخابات مجلس لیست امید در تهران و برخی شهرها رأی آورد. در سال 96 اختلافات به اوج خودش رسید و یک نیروی گریز از مرکز عجیبی به وجود آمد و باعث شد که جناح لیبرال همین‌طور دارد پیش می‌رود و به احتمال 90 درصد هم در انتخابات مجلس و هم انتخابات ریاست جمهوری آینده این طیف کلاً کنده می‌شود. البته این مانند یک درد زایمان و کندن یک غده است که درد دارد.

آمریکا الان این تحلیل را دارد که امسال در ایران یک مجلسی به وجود می‌آید که غربگرا نیست و بعد از آن هم رئیس جمهوری به وجود می‌آید که غربگرا نیست و حداقل 10 سال طول می‌کشد که بخواهد یک طیفی سرکار بیاید که حاضر بشود با آمریکا مذاکره کند برای همین به ترامپ گفتند وقت نداری و ترامپ هم تلاش کرد تا سال 2020 ایران متلاشی شود که شما دیدید چه اتفاقاتی هم رقم زدند.

آمریکایی‌ها برای ترور حاج قاسم سلیمانی دو تحلیل داشتند، یکی اینکه قاسم سلیمانی مانند نخ تسبیحی بود که گروه‌های مقاومت اسلامی توسط این نخ یکدست و به هم پیوسته می‌شوند، این ها چون می‌خواستند معامله قرن را انجام بدهند، باید این نخ تبسیح را می‌بریدند.

در ت داخلی هم اعتقاد اینها این بود که دولت جوان انقلابی که سرکار می‌آید لیدرش کسی است مانند حاج قاسم سلیمانی، یعنی سردار سلیمانی رئیس جمهور آینده ایران است. یعنی کسی که از سوی آمریکا تحریم شده رئیس جمهور می‌شود و بعد از آن در سازمان ملل علیه آمریکا و اقدامات جنایتکارانه‌ سرمداران این کشور صحبت خواهد کرد. برای همین دست به چنین اقدام جنایتکارانه‌ای زدند.

البته سردار سلیمانی به رهبر انقلاب نامه نوشت که من سرباز ولایت هستم و وارد بازی‌ها ی نمی‌شوم با این حال آمریکایی‌ها باور نکردند و احساس کردند که همین الان که قاسم سلیمانی رئیس جمهور ایران شود رئیس جمهور 10 کشور دیگر هم هست و با توجه به تحلیل‌هایی که داشتند گفتند بهتر است همین الان او را ترور کنیم.

برآورد آمریکایی‌ها این بود که سردار سلیمانی 35 میلیون رأی دارد و وقتی مراسم تشییع را دیدند به این نتیجه رسیدند تحلیل‌شان درست بوده است.

در انتخابات مجلس برخی از کاندیداها چه اصلاح‌طلب و چه اصولگرا ردصلاحیت شدند و دلیل رد صلاحیت خیلی از آنها یا فساد اخلاقی یا فساد اقتصادی بوده است. برخی هم به دلیل عدم التزام به اسلام، کسی هم که به اسلام التزام ندارد چگونه می‌تواند وارد مجلس یک کشور اسلامی شود؟

جناح موسوم به انقلابی و جناح موسوم به اصولگرایی اختلافاتی وجود دارد پس تک صدایی نخواهیم داشت. جناح اصلاح‌طلب هم اگر بخواهد در قدرت بماند باید التزام عملی‌اش را به اسلام، قانون اسلامی و ولایت فقیه نشان بدهد. وابستگی به غرب را هم کنار بگذارد، البته شعارهای غربگرایی الان در داخل کشور خریداری ندارد.


محمود صادقی را با اظهارات جنجالی اش می شناسیم و به تعبیر سخنگوی شورای نگهبان، با توئیت کردن خواب های شبانه اش! البته بین اهالی رسانه، به مرد عذرخواهی و تصحیح هم شهره است. به جهت توئیت هایی که می زند و بعدا تصحیح و عذرخواهی می کند. پیشتر نوشته بودم که این موضوع، در رسانه های زنجیره ای تعمدی صورت می گیرد. یک خبر کذب رسانه ای می شود. 100 مخاطب آنرا می بیند. بعدا اصلاح و عذرخواهی می شود. چه تضمینی وجود دارد که آن 100 مخاطب تصحیح را ببیند؟ به همین جهت رسانه های زنجیره ای به دروغ متوسل می شوند و روال کارشان است. منتهی نه به شکلی ابلهانه. بلکه کاملا زیرکانه و با ت ورزی این کار انجام می شود.

در هر صورت؛ جناب صادقی در قم درباره رد صلاحیتشان سخنانی بیان فرموده اند که دو نکته اش را اینجا می آورم و کاملش را می توانید اینجا بخوانید:

1. حاضر هستم در اجرای فرامین رهبری جانم را هم فدا کنم!

2. بر مبنای اعتقادم به ولایت فقیه معتقدم، ولایت فقیه ولایت اوصاف است نه ولایت شخص، ولایت مدام العمر نیست مادام الصفات است.

نمی دانم. ولی احساس می کنم نکته دوم سخن ایشان، پر از کنایه و غرض است و روح جوانمردی حکم می کند اگر کسی التزام به قوانین کشور ندارد، برای پست های حساس و مدیریتی کشور داوطلب نشود و در هزار و یک جای دیگر مشغول باشد. نه اینکه بر خلاف اعتقاداتش تعهد بدهد و حتی سوگند بخورد!


حجت الاسلام مهدی طائب، فرمانده قرارگاه عمار شنبه شب (12 بهمن 98) در مراسم بزرگداشت ایام الله دهه فجر در مسجد چهار مردان قم سخنان جالبی را بیان کرد. متن کامل سخنان ایشان را اینجا بخوانید. اما آن دو نکته مهم:

1. دکتر محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه در دیدار با رهبری گفته است که مجبور به عبور از خط قرمز شده است!

2. کسانی که محمد باقر قالیباف را تخریب می کنند باید روز قیامت پاسخگو باشند. قالیباف همیشه همراه و همدل حاج قاسم سلیمانی بود و رهبر معظم انقلاب به او فرمودند تو مدیریت جهادی داری.

پی نوشت:

قالیباف: باورم این است اولین موضوعی که باعث شکوفایی شهید سلیمانی شد این بود که او با همه وجودش به سنت های الهی ایمان و باور داشت یعنی وقتی شاهد ظلمی بود و ظالمی را وجود داشت و مظلومی را می دید که استمداد کمک داشت را می دید وظیفه خود را کمک به مظلوم می دانست. سردار قاسم سلیمانی از ابتدای جوانی تا لحظه شهادت، چهل سال پیوسته و بدون وقفه مجاهدت و رزمندگی کرد و رزمنده یکه تازه میدان دفاع از اسلام و مسلمین بود.


مشغول کند و کاو درباره اختلاف بلاگ و بلاگفا بودم و بعد از مدتها، دوباره وبلاگ علیرضا شیرازی را باز کردم. مطلبی با این عنوان «آپوکالیپس زامبی - آیا دنیا توسط زامبی ها از بین می رود؟» توجهم را جلب کرد. خواندمش. (اینجا) جالب بود. اما از نظر من، به طور کلی آقای شیرازی راه را اشتباه رفته بود. قبل از اینکه به بحث زامبی ها و چیستی آنها بپردازم، این را هم بنویسم که من هم به عنوان یک مخاطب، دل خوشی از بلاگفا نداشتم و آن روزها که بحث کوچ از بلاگفا به دیگر وبلاگ ها مطرح بود، به میهن بلاگ رفتم. علتش هم این بود که یک وبلاگم (راه آسمانی) به طور کلی و وبلاگ دیگرم (اینجا) نظراتش به طور کامل حذف شده بود! هرچقدر هم آقای شیرازی بگوید به دستور مراجع قضایی این کار انجام گرفته است، برای من یکی از روز روشنتر است که نظرات یک وبلاگ ساده، که حاصل تبادل لینک و دید و بازدیدهای دوستان وبلاگ نویس بود، هیچ توجیهی برای حذف، آنهم از سوی مراجع قضایی نداشته است!

تحلیل زامبی ها از منظر یک مسلمان یا یک مادی گرا!

اما در خصوص زامبی ها که آقای شیرازی (اینجا) علتش را مباحث پزشکی (بیماری، ویروس و.) می داند هم به نظر من ماجرا به هیچ وجه چیزی که ایشان نوشته اند نیست. شاید اگر با دید مادی به دنیا نگاه کنیم، حوادث را اینگونه تحلیل کنیم و چاره ای نداشته باشیم جز اینکه فیلم ها و بازی های زامبی محور را اینگونه تحلیل کنیم. اما اگر با دید یک مسلمان و ایدئولوژیستی موضوع را نگاه کنیم، ماجرا 180 درجه متفاوت است! اکثر فیلم ها و بازی های زامبی محور، به موضوع پایان دنیا و آخر امان اشاره دارند. طبعا زامبی ها هم مسلمان ها هستند! علتش هم روشن است: از نظر غربی ها (بخوانید صهیونیست ها) مسلمانان زامبی هایی هستند که مغزشان شستشو شده است و تنها راه نجات از شرشان هم این است که یک تیر، درست وسط مغزشان خالی کنید! حالا شما بحث شهادت و حسین فهمیده و مدافعان حرم و. را هم در این فرمول بگنجانید! از نظر اینها، دین اسلام فراگیر می شود و این موجودات وحشتناک، یعنی مسلمانان، همه جا را می گیرند. شاهد عرایضم هم مقالات فراوان و سخنرانی هایی است که در اینباره نوشته و ایراد شده است. فیلم ازامبی (osombie) هم این معنا را به صراحت تصویر کرده است و در آن، بن لادن، به عنوان نماد مسلمانان (از نظر صهیونیست ها) به زامبی تبدیل می شود. اما خلاصه فیلمی که آقای شیرازی در مطلبش به آن اشاره کرده است را بخوانید:

خلاصه فیلم من افسانه ام (I Am Legend): در سایت های دانلود فیلم و در بخش خلاصه فیلم آمده است که یک ویروس اصلاح شده برای درمان سرطان، در بین انسان‌ها پخش شده و برخلاف انتظار، تقریبا تمام نسل بشر را از بین برده است. دکتر «رابرت نویل» (ویل اسمیت) تنها انسان باقی مانده در نیویورک، و شاید هم تمام دنیا است. به مدت سه سال، نویل هر روز پیغام های رادیویی را ارسال می کند به امید بازمانده های دیگری را هم پیدا کند. اما او تنها نیست. بعضی از مبتلایان به ویروس هنوز نمرده اند، و به دور از نور خورشید، در تاریکی زندگی می کنند و تمام اعمال نویل را زیر نظر دارند، و تنها منتظر یک اشتباه از جانب او هستند، اشتباهی که می تواند به قیمت جانش تمام شود.


انتخابات مجلس یازدهم کمتر از یک ماه دیگر برگزار می شود. اما آیا این انتخابات با مشارکت بی رمق مردمی برگزار می شود؟ و آیا اصلاح طلبان این انتخابات را تحریم خواهند کرد؟ پاسخ روشن است: خیر! اما چرا؟ بخوانید:

1. انتخابات مجلس نهم را به یاد بیاورید. بعد از انتخابات ریاست جمهوری 88 و فتنه تقلب، این نخستین انتخابات و به نوعی مهمترین انتخابات بود. اصلاح طلبانی که شادانه بر طبل تقلب کوبیده بودند، و در رأس آنها، سید محمد خاتمی در انتخابات شرکت کردند و «رأی دادند». اما چرا؟ چرا اصلاح طلبان و خاتمی، در انتخاباتی که به ظن  آنها در آن رأی مردم به صورت میلیونی!! جابجا می شود شرکت کردند؟ روشن است: سید محمد خاتمی که یکی از سران فتنه 88 محسوب می شود، در بعد از ظهر روز انتخابات، ساعت 17، رأی خود را به صندوق انداخت. چراکه حضرت ایشان منتظر مانده بود تا مشارکت مردمی را بسنجد و اگر «مردم» در انتخابات حضوری پر رنگ داشتند، او هم خودش را به مردم «بچسباند» و رأی بدهد و بعدها از این رأی دادن بهره برداری کند.

2. پس از شهادت سپهبد سلیمانی، دلهای مردم جهان تکان خورد. مسلمانان قیام کردند. در ایران رستاخیزی از مشتاقان و عاشقان جبهه مقاومت به پا شد. اما: از سوی دیگر، رسانه های زنجیره ای، عصبانی و متعجب از بدرقه باشکوه سپهبد سلیمانی و البته انتقام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سعی کردند با شانتاژ رسانه ای، با اخبار تأسف آمیزی که پس از تشییع باشکوه فرمانده آسمانی جبهه مقاومت اتفاق افتاد بازی کرده و به نوعی از مردم و سپاه انتقام بگیرند. اما واقعیت این است که این بازی های رسانه ای، تنها منحصر به حوزه رسانه است. بله؛ جریان انقلاب در این زمینه متأسفانه نقاط ضعف بسیاری دارد؛ و البته حرکت های خوب و قابل تحسینی در حال انجام است و انشاء الله در این عرصه هم زلال انقلاب اسلامی به نحوی شایسته جاری خواهد شد. اما حساب فضای رسانه و تأثیر آن بر بدنه جامعه، به هیچ وجه به شکلی که در این رسانه ها منعکس می شود نیست. پس حساب مردم از حساب رسانه ها جداست و دلهای مردم، از همیشه بیدارتر و آماده تر است.

3. اصلاح طلبان، که اصولا ماهیت وجودی‌شان را، هنوز هم بعد از گذشت سالها، پنهان می کنند! و روش نمی کنند که «درد مشترک» شعارشان چیست؟ (همراه شو عزیز؛ کاین درد مشترک؛ هرگز جداجدا؛ درمان نمی شود!) الحق و الانصاف در حوزه رسانه به خوبی وارد شده اند. در سال 92، طبق پیش بینی ها، فضای فکری جامعه با توجه به حواشی دولت دهم، به ویژه در 2 سال پایانی دولت، به سمت جریانی مقابل دولت وقت و حامیانش متمایل بود. همین رسانه های جریان اصلاح طلب، با سوار شدن بر این فضای فکری، خود را به نوعی «جریان ساز» نشان دادند و به نوعی وانمود کردند که «تکرار» آنها جامعه را به فلان کاندیدا هدایت کرده است. از سوی دیگر، استوانه فکری این جریان، یعنی مرحوم هاشمی هم معتقد است با حضور و ثبت نامش به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری، رأی 3 درصدی را به 53 درصد افزایش داده است! این جریان، یعنی اصلاح طلبان مجبورند در این انتخابات هم حضور داشته باشند. چراکه حضور مردم بیدار و خشمگین ایران اسلامی در انتخابات پر رنگ خواهد بود و جریان اصلاح طلب هم حاضر می شود، تا به نوعی این معنا را متبادر کند که علی رغم همه نیتی ها، این جریان و هوادارانش هم سهمی از این حضور پر رنگ داشته اند.

4. شکست اصلاح طلبان قطعی است. همین حالا هم اگر فرض کنیم جامعه به اصلاح طلبان اقبال نشان دهد؛ به اندازه 3 مجلس کامل! کاندیدا دارند. چراکه بالغ بر 700 نفر از اصلاح طلبان تأیید صلاحیت شده اند. اما جامعه نتیجه عملکرد دولت های میرحسین، خاتمی و را در همه این سالها دیده است. در سال 92 با تصور اینکه جریان مرموز اعتدال، متفاوت از جریان اصلاحات است، مردم با امید اصلاح مشکلات اقتصادی و بین المللی به این جریان اقبالی شکننده نشان دادند. در همان سال هم اگر بین جریان اصولگرا اتفاق نظر شکل می گرفت، و مثلا نامزدهای جریان اصولگرا یکدیگر را تخریب نمی کردند، یقینا نتیجه چیز دیگری بود و با آن رأی شکننده انتخاب نمی شد. اما به هر حال عملکرد 7 ساله دولت و 4 ساله مجلس، نشان داده است که این جریان، نه تنها برای مشکلات جامعه راه حلی ندارند و تلاشی نمی کنند، بلکه داشته های نظام را هم به باد بی تدبیری خواهند داد. مردم مشکلات ریز و درشت اقتصادی را دیده اند. بی تدبیری در بحث دلار که از عجایب ی تاریخ کشور تلقی می شود، برجام با همه آنچه نقدا به جریان مقابل انقلاب تقدیم کرد و همه وعده های نسیه ای که گرفت، و بر باد رفتن عزت دولت جمهوری اسلامی و. را مردم با گوشت و پوست و استخوان خود درک کرده اند. گرانی، بیکاری، مشکلات حوزه کار و تعطیلی کارخانه های بزرگ، برجام و حس بد له شدن عزت دولت مطبوع مردم و. چیزی نیست که بشود با شانتاژ رسانه ای آنرا از ذهن مردم پاک کرد.

بنابراین به طور خلاصه، با توجه به حضور مردم که بستر رسمی بروز خشم خویش از ترور سردار سلیمانی و حمایت از نظام مظلوم و مقتدر اسلامی را انتخابات می دانند، به طور گسترده در انتخابات حاضر خواهند شد و بنابراین اصلاح طلبان، مجبورند برای حفظ ظاهر هم که شده، خود را در این مشارکت سهیم نشان دهند و از اینرو، حضور این جریان در انتخابات قطعی خواهد بود.


پس از پیام امام ای به مناسبت شهادت سپهبد سلیمانی، سایت ای دات آی آر اقدام به فراخوان پاسخ کاربران به پیام رهبری کرد. دو بیت زیر (اینجا) از آقای جعفری حسینی بسیار جذاب سروده شده است.

تقدیم به سپهبد آسمانی و سرافراز لشکر اسلام، حاج قاسم سلیمانی:

او جلوه ی مسلمانی ماست

آوازه ی اقتدار ایرانی ماست

انگشتر خونی به جا مانده ی او

دانشکده ی علوم انسانی ماست (سید محمد امین جعفری حسینی)


طولی نخواهد کشید که درباره ملاقات های سردار سلیمانی و مرحوم هاشمی از سمت طرفداران جریان هاشمی، انبوهی از محتوا تولید و در رسانه های زنجیره ای منتشر شود! تا همین لحظه مطالب پراکنده ای منتشر شده است. اما وجه مشترک همه آنها، احترام سردار محبوب دلها به مرحوم هاشمی است. روشن است که حضرات از محتوای جلسات چیزی منتشر نمی کنند. و اگر هم منتشر شود، مطالبی کلی خواهد بود.

چرا؟ روشن است. محور مواضع مرحوم هاشمی درباره خط قرمزهای انقلاب مشخص است. صوت و فیلم از ایشان درباره ولایت فقیه، شورای نگهبان، رسانه ملی و. وجود دارد. از سوی دیگر مواضع سردار سپهبد، شهید حاج قاسم سلیمانی نیز درباره همین اصول مشخص است و تفاوت روشنی دارد. این تفاوت در بحث هایی نظیر برجام، به 180 درجه می رسد! سردار از برجام 2 و 3 و خیانت های پیرامون آن صحبت می کند و مرحوم هاشمی صد در صد حامی برجام است!

در خصوص رهبری هم که مرحوم هاشمی در جلسه دانشگاه آزاد اسلامی، از روزی سخن می گوید که ممکن است نظام روزی رهبر نداشته باشد (اینجا) نظر سردار کاملا روشن است. بگذریم از دیدگاه مرحوم هاشمی درباره سپاه و بحث های جنجالی دیگر! پس جریان رسانه ای انقلاب بهتر است از همین حالا به فکر شانتاژ رسانه ای در این خصوص باشند!


درباره اظهارات جنجالی آقای رئیس جمهور درباره انتخابات که با حمله تند و تیز و به شورای نگهبان، موجی در رسانه های کشور به راه انداخت، و اتفاقا قصد نیز همین بود! (چراکه ایشان تصور می کند در فضای جنجالی و تند، که همه چیز تحت تأثیر قرار می گیرد، توانایی پیروز شدن دارد نه در شرایط آرامش و نقد منصفانه که اتفاقا دستش خالی است!) پیشتر در این وبلاگ نکاتی بیان شده است: اینجا و اینجا و اینجا و اینجا.

اما مدتی قبل نامه صد فعال عدالتخواه در اعتراض به رئیس جمهور به علت رد صلاحیت دکتر سعید زیباکلام رسانه ای شده بود. در تغییر مسیر ی ها، و نیز این نکته که سعید زیباکلام با توجه تغییر نگرشش نسبت به انقلاب صلاحیت حضور در کرسی نمایندگی مجلس شورای اسلامی را ندارد شکی نیست. (و در جای دیگری به آن پرداخته خواهد شد) اما اگر قرار بر «حمله» و «جنجال» باشد، می شود به این واسطه هم جنجال کرد و به دولت حمله! بخوانید:

نامه صد فعال عدالتخواه خطاب به رئیس جمهور: «از دکتر سعید زیباکلام عذرخواهی کنید»

جناب آقای . رئیس‌جمهور محترم. احتراما همانگونه که مستحضرید دکتر «سعید زیباکلام» به عنوان یکی از خوشنام‌ترین اساتید عدالتخواه دانشگاه تهران، با استناد به بند ۶ ماده ۲۸ قانون انتخابات مبنی بر داشتن سوء شهرت در هیات اجرایی انتخابات زیر نظر وزارت کشور در اقدامی تاسف برانگیز رد صلاحیت شده است.

قابل تامل آنکه این اتفاق در دولتی رخ داده است که هر ساله با نزدیک شدن به انتخابات، ادعاهایشان در رابطه با انتخابات آزاد برای بسیج کردن بخشی از مردم، و انتقادات‌شان به نظارت استصوابی و رد و تایید صلاحیت‌ها گوش فلک را کر می‌کند. ولی خجالت‌آور اینکه پای چهره‌های ضد فساد که به میدان انتخابات باز می‌شود حتی فرصت به شورای نگهبان نمی‌دهند و اقدام به قلع و قمع کردن عدالت‌خواهان می‌کنند.

 


نام و قلعه نوعی در قامت دو سرمربی با یکدیگر رقابت کردند و قلعه نوعی پیروز میدان بود. تیم های قلعه نوعی همواره پر از ستاره و بازیکنان بزرگ بوده است و در واقع او با چینش و استفاده درست از این بازیکنان، در هر تیمی که بوده، نتایج درخشانی گرفته است. اما آیا سبک مربیگری قلعه نوعی به روز و مدرن است؟ و آیا با این سبک از مربیگری، وی در رقابت های بین المللی موفق بوده است؟ اگرچه آمار و ارقام نشان می دهد قلعه نوعی در این زمینه موفق نبوده است، اما به هر حال فوتبال آسیا هم به شکلی غیر قابل وصف به روز و مدرن نیست! شاید از این جهت است که قلعه نوعی در بین گزینه های سرمربیگری تیم ملی با شانس بالایی قرار دارد.

اما جواد نام، با کنایه ای سنگین به امیر قلعه نوعی و دانش مربیگری او می گوید: «امیدوارم فوتبال ما 50 سال به عقب برنگردد.» متن کامل مصاحبه جواد نام را اینجا بخوانید.


خبر عجیب است اما واقعی! اگرچه؛ از سر خیانت اتفاق نیافتاده، اما به هر حال از سر نادانی و تسامح و جهل و کارنابلدی یک عده ای به اصطلاح اعتدالگرا و اصلاح طلب، اینبار عزت جشنواره فجر زیر سوال رفته و شاعری به عنوان برگزیده انتخاب شده که نسبت به انقلاب و سردار سلیمانی و حتی حضرت فاطمه (س) مواضع خاص دارد! براستی چرا؟ یعنی در میان خیل لشکر اصلاح طلب و اعتدالگرا، چند نفر نیستند که عاقلانه تر بیاندیشند؟ چرا کاری می کنند که به قول خودشان از سر ندانستن، اعتبار جشنواره زیر سوال برود؟ در مقطعی که به لطف حوادث تلخ روزگار، کسانی که دل در گرو حب دشمن دارند، جشنواره را تحریم کرده اند و جماعتی ساده لوح نیز به آنها پیوسته و جشنواره به درجه ای قابل ستایش از خلوص رسیده است، با یک انتخاب نابجا کاری می شود که نباید!

در اینباره فارس می نویسد: «سارا متقی در کنار شاعرانی از افغانستان، فسا، کرمانشاه، تهران و فرخ‌شهر به عنوان برگزیده بخش ویژه معرفی شده که او به عنوان شاعر فعال در فضای مجازی، نظرات ساختارشکنانه‌ای در خصوص جمهوری اسلامی، حضرت زهرا سلام‌الله علیها و سردار سلیمانی دارد.»

تصاویر و مستندات را در این لینک می توانید ببینید!

اما بعضی از مواضع سرکار خانم سارا متقی روشنفکر والا مقام و دردانه شعر زمان، و نور چشم برگزار کنندگان دولتی جشنواره فجر:

  1. توهین به سردار سلیمانی و دختر مظلومش، زینب سلیمانی
  2. توهین آشکار به نظام مقدس جمهوری اسلامی
  3. توهین به مقدسات اسلامی نظیر حجاب
  4. توهین به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (مقایسه روز مادر، ولادت حضرت زهرا س، با روز مادر، ولادت فرح دیبا!)

آیت الله عبدالکریم عابدینی نماینده ولی فقیه در استان قزوین گفت: بیندیشیم که چرا امامین انقلاب با مذاکره با دشمن مخالف هستند و مذاکره با کشورهای دیگر دنیا را می‌پذیرند. آیت‌الله عابدینی ادامه داد: کسی که با ما دشمنی دارد می‌خواهد ما را نابود کند و به ذلت و خواری بکشاند، بنابراین مذاکره با او کار اشتباه و خطرناکی است.

به گزارش فارس خطیب نماز جمعهٔ قزوین، ضمن اشاره به خوی درندگی موجود در دشمنان، اظهار کرد: دشمنان ما مانند حیوانات درنده و وحشی هستند؛ قانون حیوانات وحشی این است که اگر با آن‌ها جدی برخورد کنی و دنبالشان کنی، فرار می‌کنند ولی اگر از آن‌ها بترسی به‌ سوی تو هجوم می‌آورند. وی با تأکید بر قاعدهٔ نفی سبیل خاطرنشان کرد: خداوند برای مسلمانان هیچ مسیری را قرار نداده که کافران بر آن‌ها مسلط شوند، پس این‌که دشمن ما را به جایگاهی ببرد که خودش دست برتر را داشته باشد تا با مذاکره از ما امتیاز بگیرد، برای ما مایهٔ مباهات نیست.

تبعیت از دشمنان ما را به گذشته باز می‌گرداند

امام جمعهٔ قزوین به آیات قرآن در رابطه با خسارت‌های ناشی از تبعیت دشمن اشاره و تصریح کرد: خداوند در قرآن کریم به مسلمانان می‌فرماید اگر از دشمنان و کفار تبعیت کنید شما را به آن‌چه در گذشته‌تان بود باز می‌گردانند و دیگر چیزی نخواهید داشت و با تمام وجود دچار خسران خواهید شد. وی یادآور شد: امروز اگر از مذاکره با دشمن سخن بگوییم، در محور مقاومت تزل ایجاد خواهیم کرد، زیرا امروز همهٔ مسلمانان دارند یکدیگر را پیدا می‌کنند و با هم متحد می‌شوند، در این میان اگر یک نادان پیدا شود و دم از مذاکره بزند، در میان مسلمانان تردید ایجاد می‌شود و نتیجهٔ آن ایجاد تزل در میان آنان است؛ این نه از سر خیانت، بلکه از سر نادانی است.

آیت‌الله عابدینی تأکید کرد: انتقام ایران از امریکا و تلفات امریکا در عین‌الاسد تنها یک سیلی محکم بود و قطعاً سیلی‌های دیگری نیز در راه است و امروز می‌بینیم که با این اقدامات ترامپ تعادل روانی خود را از دست داده است. وی قدرت مردم ایران را کم‌نظیر خواند و عنوان کرد: از مدعیان مذاکره و مسؤولین درخواست می‌کنیم تا قدرت مردم را باور کنند، زیرا قدرت مردم و ایمان آن‌ها باعث شد تا خداوند به برکت آن‌ها ما را به پیروزی برساند.


ده اتفاق مهم در روز معامله قرن را مرور کنیم:

  1. سقوط هواپیمای نظامی آمریکا در عراق. (اسپوتنیک به نقل از الفرات نیوز)
  2. حمله حوثی های یمن به عربستان و از بین رفتن 17 تیپ و 20 گردان عربستان سعودی! تأیید حمله به آرامکو توسط عربستان!
  3. نابودی 2 جنگنده آمریکایی در افغانستان: سقوط هواپیمای نظامی آمریکا و به هلاکت رسیدن آیت الله مایک/ سقوط هلیکوپتر آمریکا با شلیک مستقیم نیروهای طالبان (فیلم آن در فضای مجازی موجود است.)
  4. آزادی خانتومان در سوریه پس از خیانت سازمان ملل در سال 2015 (خانتومان بین حلب و دمشق، یعنی پایتخت اقتصادی و ی سوریه است.)
  5. تصمیم به خروج نیروهای آمریکایی از عراق و رسانه ای شدن آن توسط ترامپ (فرار محترمانه از عراق!)
  6. اعتراف پنتاگون به ضربه مغزی شدن بیش از 50 نفر از نیروهای آمریکایی! (بی بی سی فارسی)
  7. آتش گرفتن کشتی نفتکش امارات در نزدیکی در 40 کیلومتری ساحل امارات
  8. سقوط یک جنگنده اسرائیلی در جنوب بیت لحم (المیادین)
  9. سقوط یک هلیکوپتر اسرائیلی بر اثر آتش سوزی! (ایرنا به نقل از خبرگزاری فلسطینی)
  10. گزارش وزیر انرژی اسرائیل از حمله سایبری قوی به موسسات برق و انرژی نیروگاه اتمی اسرائیل

منبع: رودست. (امید دانا omid dand) در فضای مجازی


محمد مهاجری را در ارتباط با سایت خبری خبرآنلاین می شناسیم. سایتی که اگرچه تلاش می کند تندرو نشان ندهد، اما در بزنگاه های حساس ی، همواره در زمره رسانه های زنجیره ای و تندرو خود را جانمایی کرده است. اما محمد مهاجری را رسانه های اصلاح طلب، با عنوان «فعال اصولگرا» یاد می کنند! در این رابطه باید گفت اتفاقا مواضع و یادداشت ها و مقالات آقای مهاجری نشان می دهد، وی نه تنها اصولگرا نیست، بلکه به درستی باید جزو دسته افراطیون اصلاح طلب طبقه بندی شود. چرا که هیچ نهاد و مرکز انقلابی نیست که از حملات قلم وی در امان مانده باشد. روشن است که منظور، یادداشت و نقدهای دلسوزانه و خیرخواهانه، یا سابقه حضور ایشان در کیهان و. نیست. بلکه شبهه افکنی هایی است که پاسخش با توجه به دانش آقای مهاجری، در ذهن ایشان روشن است، اما شبهه اش توسط ایشان رسانه ای می شود، تا آنهایی که پاسخ را نمی دانند دچار اشکال شوند. نیازی به ذکر مثال نیست. اما برای نمونه به یادداشت های ایشان رجوع کنید و ببینید که چطور به رسانه ملی، شورای نگهبان، مجمع تشخیص در بحث FATF و. تاخته است.

این جمله ایشان را به نقل از ایسنا بخوانید: «در انتخابات اسفندماه می‌توانست مثل همیشه یک اتفاق تکراری بیفتد. یعنی یا راست پیروز شود یا چپ یا هر دو جناح قدرت را با گروهی که اسمش اصطلاحاً مستقلین است، تقسیم کنند. اگر چنین پیش‌بینی حتی به‌صورت احتمال ضعیف، امکان وقوع داشت نگرانی‌ها از بین می‌رفت اما من دلشوره دارم و به گمانم مجلس یازدهم نگران‌کننده است، خیلی بیش از مجلس دهم.» این بخش از یادداشت ایشان با عنوان «خداحافظی با جمهوریت!» انتخاب شده است. حال خودتان قضاوت کنید! آیا حتی عقلای اصلاح طلب، نظیر دکتر عارف و دیگران چنین موضعی گرفته اند؟


حجت الاسلام والمسلمین سید ناصر لارگانی نماینده مردم فلاورجان در مجلس شورای اسلامی در نطق خود در جلسه سه شنبه 8 بهمن 98 به دو نکته مهم اشاره کرده است: 1. جار و جنجال های انتخاباتی 2. قاطعیت در برخورد با وطن فروشان.

پاسخی به جار و جنجال های انتخاباتی :

شما که برای تخریب نظام انتخابات را تشریفاتی می‌نامید آیا به این فکر کرده‌اید اگر انتخابات زیر سوال رود اساس حضور شما در این ۲۰ سال زیرسوال خواهد رفت؟ اگر شما عملکرد شورای نگهبان را زیر سوال می‌برید چرا زمانی که پنج دوره نماینده شدید و بسیاری از رقیب‌هایتان رد صلاحیت شدند، صدای شما در نیامد. چرا زمانی که دو دوره تایید صلاحیت شدید و دهها نفر از رقبای شما رد صلاحیت شدند صدای شما در نیامد؟ برای فرار از پاسخگویی نسبت به عملکرد ضعیف خود به هر کاری متوسل نشوید.

قاطعیت در برخورد با وطن فروشان (کیمیا علیزاده)

به نوشته ایسنا این عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی خطاب به وزیر ورزش و جوانان گفت: چرا جلوی فرار ورزشکارانی که مهاجرت می‌کنند و برعلیه ایران موضع‌ می‌گیرند را نمی‌گیرید؟ ورزشکاری که هم‌اکنون کشف حجاب کرده برعلیه نظام جمهوری اسلامی ایران موضع‌گیری می‌کند.

پی نوشت:

1. به نظر می رسد نان در ایجاد فضای مسموم ی و ایجاد دو قطبی های کاذب است.

2. کیمیا علیزاده عامدانه و عاقلانه به وطنش خیانت کرده است. ممکن است اطلاعات و عاقبت اندیشی نکرده باشد، یا فریب خورده باشد. اما هرچه هست می دانسته که با این خروج و آن بیانیه، دارد رسما «خیانت» می کند. پس باید با قاطعیت با دختری که همه جوره به او توجه شده برخورد کرد. البته اگر بخواهد روزی دست از پا دراز تر بازگردد. البته آن روز دور نیست. اولا شوهرش در کنفرانس خبری جار و جنجال راه انداخت و آنچه باید بعد از بیانیه از سوی مردم بهت زده به او نثار می شد را نثارش کرد! و دوما اگر تحلیل های امید دانا را در این باره ببینید، متقاعد خواهید شد!


چندی پیش محمود صادقی نماینده جنجالی و اصلاح طلب تندرو مجلس، در توئیتی مدعی شد واسطه های شورای نگهبان برای تأیید صلاحیت 4 میلیارد تومان دریافت می کنند! دکتر عباسعلی کدخدایی نیز به این اظهارات عجیب محمود صادقی پاسخ داد.

محمود صادقی نماینده تندرو مجلس دهم نوشته بود: «در این دوره از انتخابات واسطه‌ها نرخ تأیید صلاحیت را بعضاً تا چهار میلیارد تومان بالا برده‌اند؛ چه شود این مجلس یازدهم!»

سخنگوی شورای نگهبان در پاسخ این نماینده تندروی مجلس دهم نوشت: «نماینده‌ای در طول چند سال گذشته شایعاتی را دامن زده و به اتهام‌زنی خود ادامه می‌دهد! ظاهرا هر صبح آنچه را خواب می‌بیند بی‌محابا منتشر می‌کند! نه هیات نظارت رسیدگی می‌کند و نه ظاهرا از قوه قضاییه کاری ساخته است؟ هر بار که از او سند خواسته می‌شود، شنیده‌هایی بی‌اساس را تکرار می‌کند!»


ظریف رذیلانه و ذلیلانه از مذاکره با آمریکا گفت. ترامپ هم قاطعانه گفت: نه، مرسی! و این برگ ننگین هم در کارنامه دولت ثبت شد! اما واکنش سردار سلیمانی را هم به این اظهار نظر عجیب ظریف ببینید:

پرده اول: به نوشته مشرق وزیر امور خارجه ایران در مصاحبه با نشریه آلمانی اشپیگل که روز شنبه منتشر شد درباره احتمال مذاکره با آمریکا در پی ترور سپهبد سلیمانی گفت: «خیر، من هرگز این احتمال را رد نمی‌کنم که افراد، رویکردهای خود را تغییر دهند و حقایق را درک کنند. برای ما مهم نیست که چه کسی در کاخ سفید نشسته باشد. آنچه مهم است، نوع رفتار آنها است. دولت ترامپ می‌تواند، گذشته خود را اصلاح کند، تحریم‌ها را لغو کند و به میز مذاکره بازگردد. ما همچنان در میز مذاکره هستیم. آنها میز مذاکره را ترک کردند. آمریکا خسارت عظیمی به مردم ایران وارد آورده است. روزی خواهد رسید که آنها مجبور می‌شوند، این خسارات را جبران کنند. ما صبر زیادی داریم.»

پرده دوم: «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا در پیامی در توئیتر به سخنان «محمد جواد ظریف» وزیر امور خارجه ایران درباره مذاکره با آمریکا واکنش نشان داد. وی در این پیام توئیتری نوشت: «وزیر امور خارجه ایران گفته که ایران خواستار مذاکره با آمریکا است اما خواستار برداشته شدن تحریم‌هاست. نه مرسی!»

پرده سوم: پاسخ سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به سخنان ذلیلانه ظریف را در این لینک ببینید!


بعضی در این ایام که همه جریان های معاند داخلی و خارجی دست در دست هم، با پروپاگاندای رسانه ای مشغول هجمه علیه انقلابند، گویی ترسیده اند! بله. بالاترین مسئولان کشور عزت و مصلحت و اقتدار کشور را به تاراج گذاشته اند. بعضی از سخنان و تصمیم های حساس و مهم کشور بوی خیانت می دهد. اما واقعا جای نگرانی نیست! نگران چه هستید؟ شهدا زنده اند و یاری رسان! سردار قاسم سلیمانی رفته است؟ بله، قاسم سلیمانی رفته و شهید قاسم سلیمانی آمده است. باور کنیم شهدا هستند و می بینند و یاری رسان این انقلابند.

ماجرای حضور حاج قاسم سلیمانی در مراسم خواستگاری فرزند شهید مدافع حرم را که بسیار دیدنی و تکان دهنده است ببینید. التماس دعا


حتی نام سردار سلیمانی بزدلان داعشی را به وحشت می انداخت. آنها که به انواع سلاح های مدرن توسط آمریکا و هم پیمانان اسرائیل مسلح شده بودند، از شنیدن نام سردار سلیمانی هم پا به فرار می گذاشتند. علت اینکه سردار را با حمله تروریستی و در دل شب به شهادت رساندن هم همین است: در میدان نبرد حریفش نبودند!

فارس نوشت: یک بار هم که داعش به اربیل حمله می‌کند تا آنجا را تصاحب کند، وقتی داعش به اربیل نزدیک می‌شود، بارزانی رئیس منتخب اقلیم کردستان عراق با عربستان و ترکیه تماس می‌گیرد تا برای مبارزه با داعش به آن‌ها کمک کنند. جوابی نمی‌گیرد، تا اینکه با ایران تماس می‌گیرد و می‌گویند که باید با سردار سلیمانی هماهنگ کنید. پس از ارتباط با سردار سلیمانی، حاج قاسم می‌گوید: «امشب شما منطقه را حفظ کنید، من فردا می‌آیم». عراقی‌ها اصرار می‌کنند تا حاج قاسم زودتر به عراق برود. برای همین، سردار سلیمانی ۲ بعدازظهر وارد اربیل می‌شود و به کمک آن‌ها می‌رود. به محض ورود برای مبارزه، داعشی‌ها عقب‌نشینی کرده و فرار می‌کنند. یکی از نیروهای داعش را می‌گیرند و می‌پرسند، شما که قرار بود شهر را بگیرید، چرا فرار کردید؟ داعشی در جواب می‌گوید به ما اطلاع دادند سردار سلیمانی در اربیل است. وقتی این خبر به ما رسید، همه پا به فرار گذاشتند و از ادامه کار سر باز زدند. اسم سردار سلیمانی هم ارزش افزوده‌ای داشت. نمی توانستند ایشان را رودررو به شهادت برسانند؛ برای همین هم شبانه و مخفیانه در اقدام تروریستی او را به شهادت رساندند.


فارس نوشت: آقای خالقی بچه زرند کرمان است که در جایی حدود ۳۰ سال پیش با سردار سلیمانی عقد اخوت بستند. ایشان اکنون در قم زندگی می‌کند. حاج قاسم قبل از شهادت به آقای خالقی تماس می‌گیرد تا با هم به زیارت بروند. آقای خالقی تعریف می‌کرد، رفتیم قم و حاج قاسم حرم حضرت معصومه (س) را زیارت کرد و بین خادمان نشست و به گفت‌وگو پرداخت. بعد به سمت خانه رفتیم و دم در، یکی را که به زبان عربی صحبت می‌کرد، در آغوش گرفت که متوجه نشدم چه گفتند و بعد از صحبت یک انگشتر که در انگشت کوچکش بود، به آن فرد داد. بعد که می‌خواست به تهران برود گفتم من تا میدان ۷۲ تن می‌آیم که اصرار کرد و گفت: نه، خودم تنها می‌روم، اما من اصرار کردم تا ایشان را همراهی کنم. تا اینکه تا تهران با هم آمدیم. در مسیر تهران به من گفت که خیلی با این انگشتر نماز شب خوانده‌ام، اگر اتفاقی برایم افتاد این انگشتر را در قبرم بگذارید. آقای خالقی می‌گفت که رمز اینکه دست با انگشتر ماند، شاید همین علاقه وی بود.


فارس نوشت: یکی از اتفاقات جالب قبل از رفتن به سوریه این بود که برای اولین بار قبل از اینکه به سفر برود، سه روز خانواده را جمع می‌کند و هیچ جایی نمی‌رود. نه محل کار و نه دفتر رهبری. برای اولین بار بوده که چنین اقدامی می‌‌کرد که برای خانواده هم تعجب‌آور بود. انگار خودش می‌دانست که سفر آخرش است!


پس از حمله قاطعانه سپاه به مهمترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه با نام عین الاسد، مقامات پنتاگون، تلفات نیروهایشان بر اثر این حمله را به صورت قطره چکانی منتشر کردند:

  • اول ترامپ گفت: همه چیز خوب است!
  • بعد پنتاگون اعلام کرد: 11 نفر ضربه ملایم مغزی شده اند!
  • پس از آن در آخرین اعتراف تعداد نیروهای آمریکایی که خیلی ملو و ملایم ضربه مغزی شده اند، به 50 نفر رسید!

فارس نوشت: به نوشته وبگاه شبکه خبری سی‌ان‌ان، وزارت دفاع آمریکا در بیانیه‌ای گفته  بعد از حمله موشکی ایران به پایگاه عین‌الاسد ۵۰ نفر از پرسنل آمریکا تشخیص «آسیب ملایم مغزی» و «ضربه مغزی» گرفته‌اند. این تازه‌ترین ارزیابی است که پنتاگون بعد از بیانیه روز جمعه خود در خصوص تلفات انتقام موشکی ایران ارائه کرده است.


محمدرضا عارف رییس فراکسیون امید مجلس شورای اسلامی در مراسم رونمایی از گزارش عملکرد فراکسیون امید شورای اسلامی که صبح دیروز (سه‌شنبه) هشتم بهمن در محل فراکسیون امید و با حضور اعضای مجمع عمومی این فراکسیون برگزار شد سخنان مهمی را به زبان آورد.

این اصلاح طلب خوش سابقه و «انقلابی» گفت: نباید جریان اصلاحات را برای منویات خودمان بخواهیم. نباید بگوییم اگر فلانی رد شد، آسمان به زمین آمده است. با رفتن یک فرد جریان از بین نمی‌رود، باید اجازه دهیم که اگر خودمان نمی‌توانیم دیگرانی بیایند و اتفاقاتی را رقم بزنند. ما باید در خدمت جریان باشیم و در این راستا فعالیت کنیم.

گزارش کامل سخنان دکتر عارف را در فارس (اینجا) بخوانید.

 


قاتل و تئوریسین برنامه ترور شهید سلیمانی، با نام کامل مایکل دی آندریا و با نام مستعار آیت الله مایک در افغانستان و با سقوط هواپیمای آمریکایی، به همراه شماری دیگر از فرماندهان و نیروهای آمریکایی به هلاکت رسید!

شهدای ایران نوشت: پایگاه خبری تحلیلی «وترنز تودی» به‌نقل از منابع اطلاعاتی روسیه نوشت مایک دی آندرا که مسئول پرونده ترور سردار سپهبد قاسم سلیمانی بود در حادثه سقوط هواپیمای آمریکایی در افغانستان کشته شده است.

آندرا شاخص‌ترین چهره سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) در منطقه خاورمیانه محسوب می‌شود. وی مسئول عملیات‌های سیا علیه عراق،‌ ایران و افغانستان بوده است. گروه طالبان روز دوشنبه در بیانیه‌ای به‌طور رسمی اعلام کرد که یک فروند هواپیمای  آمریکایی را در ولایت غزنی افغانستان سرنگون کرده است، و ویدیویی را از لاشه این هواپیما پس از سرنگونی منتشر کرد.

نیویورک تایمز در مقاله‌ای به‌تاریخ ژوئن سال 2017، (12 خرداد 1396) از «مایکل دی آندریا» اسم به‌میان آورد. در CIA به او لقب‌ «شاهزاده تاریکی» و «آیت‌الله مایک» داده‌اند. پیش از این منابع خبری به‌نقل از «فابیو کاریسو» مدیر مسئول gospanews گزارش دادند که وی در صفحه توئیتری خود درباره این موضوع نوشته بود: «آیت‌الله مایک» مدیر میز خاورمیانه CIA ممکن است در جریان اسقاط هواپیمای [آمریکایی] در افغانستان مرده باشد.

بعدازظهر دوشنبه در پی سقوط یک فروند هواپیما در ولایت غزنی افغانستان، «ذبیح‌الله مجاهد» سخنگوی طالبان با انتشار بیانیه‌ای خاطرنشان کرد که بعدازظهر امروز در منطقه «سدوخیل» شهرستان «ده‌یک» ولایت غزنی یک فروند هواپیمای آمریکایی که مأموریت اطلاعاتی داشت ساقط شده است.


اگر مناظره تاجزاده و محبی را ندیده اید حتما ببینید. از نظر من، آشفتگی و پراکنده گویی تاجزاده از یک طرف، و کلی گویی او از طرف دیگر، واقعا تماشایی است. اینکه او با کمال وقاحت، نیتی مردم از وضعیت موجود کشور (گرانی، بیکاری، تورم، فساد و.) را می بینید و شاهکار اصلاح طلبان در دولت و مجلس را به جریان مقابل خود نسبت می دهد شاهکار است! اتفاقا آقای محبی خوب به او حالی می کند که برادر: دولت و مجلس 7 سال است در اختیار شماست! برادر: باید پاسخ بدهی! طلبکاری و ژست مطالبه‌گری مربوط به زمانی دیگر است.

مناظره جلیل محبی و تاجزاده اینبار حق و باطل رو با استدلالشان باید شناخت (لینک بخش اول)

مناظره جلیل محبی و تاجزاده اینبار حق و باطل رو با استدلالشان باید شناخت (لینک بخش دوم)

خب. مناظره برگزار شده و تاجزاده، به عنوان نماینده جریان اصلاح طلب و تندرو، که به جای پاسخگویی ژست مطالبه‌گری می گیرد، زمان کافی داشته تا به هر کجا می خواهد آزادانه حمله کند. اما یک سوال: چرا در رسانه های زنجیره ای خبری از پوشش این مناظره نیست؟ پاسخ روشن است: اینقدر این مناظره از طرف تاجزاده ضعیف است که جایی برای نشر و دفاع باقی نگذاشته است. کلی گویی ها و حملات پراکنده تاجزاده، به صراحت وضعیت آشفته و نگرانی روحی وی را نسبت به آینده ی کشور ترسیم می کند. خب. شما به جای رسانه های زنجیره ای باشید چه چیزی از این مناظره را منتشر می کنید؟ (با علم به اینکه انتشار گزینشی، کنجکاوی مخاطب را بر می انگیزد تا به دنبال بخش های حذف شده و فیلم یا متن کامل مناظره برود!)

طبعا منظور انتشار اخبار برگزاری مناظره در سایت ها نیست. بلکه نشر یا تحلیل کل مناظره یا حداقل بخش های آن است. جالب اینکه رسانه دولتی ایرنا (خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران که توسط طیف تندرو اصلاح طلب اداره می شود) به جای پرداختن به متن مناظره و مباحث مطرح شده در آن، به خرما خوردن آقای محبی پرداخته است! و اتفاقا، همین حرکت عجیب، نشان می دهد که چقدر دست رسانه حامی دولت خالی است! دولتی که با بی تدبیری در هر آزمون و مقطع حساسی که در آن حضور داشته، بدترین عملکرد را داشته و نه راه پس دارد و نه راه پیش! وقتی محتوایی برای دفاع نیست، بله؛ باید به خرما خوردن آقای محبی تمسک جست! بلکه فرجی شود.

خب! دولت اصلاح طلب! و مجلس اصلاح طلب! سرکار بوده و این وضعیت کشور است: در برجام کلاه گشادی سر دولت رفته و نقد داده و وعده نسیه گرفته. زمان پرداخت وعده ها که رسیده، برجام را طرف مقابل پاره کرده است! اقتصاد مملکت روی هواست. دلار به این وضعیت افتاده و قیمت خودرو فضانوردی می کند! گرانی و بیکاری داد مردم را درآورده است. حالا باید یقه دولت و مجلس را برای پاسخگویی گرفت.

اما امثال تاجزاده چه می کنند؟ فرار رو به جلو! همان کاری که رئیس جمهور هم انجام داد و به جای پاسخگویی در مورد عملکرد نادرستش در حوزه های مختلف، از جمله حوزه قیمت بنزین و گرانی ناگهانی آن (آخرین شاهکار دولت) دست پیش گرفت و به شورای نگهبان تاخت که چرا رد صلاحیت کردید و ما نامزد نداریم و.

حالا دم خروس حضرات اصلاح طلب (به ریاست و شاگردی امثال تاجزاده و آشنا و.) بیرون زده و رسما اسامی 43 اصلاح طلب شناخته شده تهران منتشر شده است. (اینجا)

جالب اینکه این 43 نفر، افراد شناخته شده اصلاح طلب هستند و طبعا و حتما تعداد اصلاح طلبان در تهران، به مراتب بیشتر از این عدد است که به زودی مشخص خواهد شد.

متن رسوایی اصلاح طلبان و رئیس جمهور را که رسما انتشار یافته بخوانید:

به گزارش خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاری فارس، اصلاح‌طلبان ادعا دارند که از حوزه انتخابیه تهران چهره یا شاخص تائید صلاحیت شده ندارند که بتوانند لیست انتخاباتی ارائه دهند و در همین رابطه شورای تصمیم‌گیر آنان یعنی شورای عالی ت‌گذاری اصلاح‌طلبان نیز طی مصوبه‌ای تاکید کرد که در تهران لیست انتخاباتی نمی‌دهند.

بررسی‌های خبرنگار فارس حکایت از این دارد که اصلاح‌طلبان نه تنها در تهران دارای نامزدهای شاخص تائید صلاحیت شده هستند بلکه شمار آنان از یک لیست انتخاباتی 30 نفره نیز بیشتر است.

به گزارش فارس، لیست 43 نفره نامزدهای تائید صلاحیت شده اصلاح‌طلبان در تهران به شرح زیر است:

اختصاصی| 43 چهره اصلاح‌طلب که در تهران تأیید صلاحیت شده‌اند+اسامی (کلیک کنید)

در آخر باز هم توصیه می کنم تلاش عجیب و غریب مصطفی تاجزاده در مناظره با محبی را که مانند غریقی است که برای نجات تلاش می کند، از دست ندهید! همچنین با توجه به دروغ های ریز و درشتی که اصلاح طلبان در حمله به شورای نگهبان مطرح کرده اند، در این وبلاگ درباره لیست کامل اصلاحات در کل کشور و تعداد کاندیداهای این جریان، که حتما بسیار بیش از چیزی است که مدعای حضرات است، مطالبی منتشر خواهم کرد.


این مطلب را داغ داغ می نویسم و تازه مستند «هاشمی هنوز زنده است» را دیدم. همین چند دقیقه قبل. بنابراین نکاتی که به ذهنم می رسد را به صورت اجمالی می نویسم تا اگر عمری بود، بعدا به شکلی دقیق و مبسوط به بررسی آن بپردازم. اگرچه معتقدم شناخت جریان هاشمی، با دیدن یک مستند و چند ساعت فیلم و سخنرانی ممکن نیست. من مستندهای مختلفی که از ایشان منتشر شده را، تا جایی که در توان و دسترسم بوده، دیده ام. از مستند انتخاباتی سال 84 ایشان، تا مستند مواضع انقلابی ایشان در سخنرانی ها و خطبه های نماز جمعه سالهای ابتدای انقلاب و اکثر مستندهایی که پس از مرگ ایشان در فضای مجازی انتشار یافته است. علی الظاهر شکی هم در چرخش 180 درجه ای ایشان در اتخاذ مواضع ی وجود ندارد.

کسی که روزگاری کتابی درباره فلسطین ترجمه می کند و از نبرد نیروهای ایرانی در لبنان با اسرائیل دفاع می کند، وقتی حامی شعار نه غزه نه لبنان می شود (حداقل به حکم سکوت علامت رضاست با توجه به شعارهای نماز جمعه آخر ایشان) یا کسی که خود را پدر موشکی ایران می داند، وقتی رسما می گوید باید مثل آلمان و ژاپن و. نیروهای نظامی را کنار بگذاریم (که البته این فکت کاملا غلط است!) روشن است که 180 درجه تغییر موضع دارد. منتهی حرف من این است که هاشمی اصولا تغییر نکرده است! بله؛ «هاشمی تا آخر عمر تغییر نکرد.» چرا؟ عرضم این است: هاشمی اصولا نماد و راهبر جریان «منفعت طلب» در کشور و بلکه در طول تاریخ است. (نمود معاصر آن) روزگاری منافع آقای هاشمی در اتخاذ آن مواضع تأمین می شد و روزگاری در اتخاذ این مواضع! اتفاقا هاشمی در آن روزگار از مردم انقلابی رأی گرفت و بر صدر نشست و این اواخر هم از جریان اصلاحات رأی گرفت و باز بر صدر نیتی های عمومی نشست. (کارنامه بد اقتصادی و ی دو سال آخر دولت دهم ولاغیر) از این باب و از این جهت، تمامی مواضع آقای هاشمی قابل تحلیل است.

درباره مستند هاشمی هنوز زنده است:

1. بخش هایی از این مستند را باید در فضای مجازی نشر داد. خصوصا بخشی که آقای هاشمی می گوید برجام صد در صد به نفع کشور بود! آقای هاشمی حتی فراتر از این رفته و می گوید همه چیز گرفتیم و هیچ چیز ندادیم! (نیاز به توضیح دارد؟)

2. بخش هایی از این مستند ناخواسته و شاید غیر مستقیم، نقد جریان انقلاب است. بنابراین مشاهده و مرور اجمالی آن می تواند تیترهایی برای نقد و بررسی جریان انقلاب به دست بدهد. به عنوان مثال: عدم وحدت کاندیداهای جریان اصولگرا در انتخابات 92! (که در نوع خود عجیب است!)

3. در این مستند به تلاش مهدی هاشمی برای دیده شدن و در صدر صف بودنش در جریان سفر هاشمی به عربستان قابل توجه است. به چرایی این سفر و نقش آن در انتخابات 92 کاری ندارم و باید در جای خود بحث شود. اما فایل 2 ساعته گفتگوی هاشمی با نیک آهنگ کوثر باید در این روزها انتشار یابد و توسط رسانه ها مورد بازخوانی قرار گیرد تا مشخص شود استوانه فکری این جریان چگونه فعالیت می کند.

4. در بخشی از این مستند به نقش دانشگاه آزاد در انتخابات 88 اشاره می شود! خوب است یکبار برای همیشه، به مردم پاسخ داده شود که نقش این دانشگاه، در همه فتنه ها و جریان های ی پس از انقلاب چه بوده است. آنهم دانشگاهی با آن عظمت که از پول مستقیم مردم تغذیه می شود. آنهم در آن روزگار که جای سوزن انداختن در دانشگاه آزاد اسلامی وجود نداشت. باید به این سوال پاسخی روشن داده شود گه این سیل درآمدها به کدام سمت روانه شده است؟

5. خوب است به جریان های وابسته به هاشمی که هنوز هم هستند، از جمله سید حسن خمینی، ، علی شمخانی، محسن رضایی و. بیشتر پرداخته شود و طرز فکر و مشی ی این جریان برای مردم تبیین و روشن شود.

از نظر من، مردم بی گناهند! من کسی را سراغ دارم که به شدت از دولت هاشمی بیزار بود، اما در هر دو دوره به روحای رأی داد! و هنوز هم از رأی خود دفاع می کند. روشن است که ضعفی اگر باشد، که قطعا هست، متوجه جریان رسانه ای انقلاب است که بسیار ضعیف عمل می کند و گویی تعطیل است! بنابراین باید در این حوزه با قدرت و شجاعت و وسعت عمل بیشتری ورود کرد.

در سایت سینما مارکت درباره این مستند آمده است: «مستند "هاشمی زنده است" روایت جنجالی از زندگی ت‌مدار بزرگ تاریخ معاصر ایران است. این مستند ضمن بررسی تاریخ معاصر کشورمان در سال‌های فعالیت آیت الله هاشمی رفسنجانی، روایتگر حیات انقلابی، ی و اجتماعی ایشان می‌باشد. در خواست اکران مستند از طریق سایت زیر امکان پذیر می باشد.»

این مستند را می توانید از سایت سینما مارکت خریداری و دانلود و مشاهده بفرمایید: این لینک.

جستجو در فضای مجازی، نشان می دهد که فیلم کامل این مستند در یوتوب هم وجود دارد: این لینک.

که البته طبعا توصیه بنده تهیه این مستند از سینما مارکت است. با این توضیح که من فایل اصلی مستند را که یکی از دوستان مدتی قبل به من داده بودند مشاهده کردم و از هیچکدام از دو راه فوق آنرا را تهیه نکردم، منتهی حقیقتا دیدنش را واجب می دانم!

اگر عمری باشد، در آینده درباره این جریان، یعنی جریان «منفعت طلب» با رهبری مرحوم هاشمی رفسنجانی، بیشتر خواهم نوشت.


بعضی از این سایت های زنجیره ای، چنان دم از آزادی بیان می زنند که هرکس ببیند، تصور می کند اینها اگر فرصت پیدا کنند، معنا و مفهوم عملی آزادی را گسترش می دهند! اما کافیست امتحان کنید.

من بارها در این سایت ها نظر گذاشتم. اما یکبار به صورت اتفاقی برگشتم تا ببینم نظرم واکنشی داشته یا پاسخی به آن داده شده است یا خیر. در کمال تعجب دیدم اصلا منتشر نشده است! باز نظر دادم. دیدم خیر. خبری نیست.

حالا و بعد از کلی امتحان کردن، و فیلم و عکس گرفتن، به این نتیجه رسیدم که این رسانه ها، نظرات را گلچین می کنند و نظرات همسو را انتشار می دهند. از بین نظرات مخالف هم فقط و فقط نظراتی منتشر می شود، که دید مخاطب را نسبت به جریان نظر مخالف، به شدت منفی می کند. مثلا نظراتی که با غلط املایی همراه است، تند است، بی ادبی دارد، نشان از درک پایین مخاطب است و. را منتشر می کنند. اما اگر جواب مستدلی باشد، به هیچ وجه انتشار داده نمی شود: شما هم امتحان کنید!

من دو سایت آفتاب نیوز و انتخاب را امتحان کردم. مستنداتی هم جمع آوری کرده ام تا در یکی از رسانه ها، با همین موضوع، یعنی آزادی بیان در سایت های خاص انتشار دهم. عرض می کنم: نظرات در سایت آفتاب و انتخاب دو سمت و سوی کلی دارد. 1. اصلاح طلب 2. اصولگرا.

طبعا نظرات اصلاح طلبانه تأیید می شود. (البته بعضی از نظرات تندرو اصلاح طلبان سانسور می شود که طبیعی است.) اما نظرات اصولگرا: این نظرات گلچین می شود و صرفا نظراتی ضعیف که دید مخاطب را نسبت به اصولگرایی تغییر می دهد انتشار می یابد. به این ترتیب، مخاطب از دیدن یک نظر انقلابی در این سایت ها، نسبت به جریان انقلاب و جریان اصولگرایی بد بین می شود.

اگرچه من به این تقسیم بندی اصولگرایی و اصلاح طلبی اعتقاد ندارم و آنرا به نوعی ی ی می دانم که سالها از مردم رأی گرفته است، اما به هر حال این پست را برای درک ماجرا، با همین دو واژه و اصطلاح ی نوشتم.


درباره افسردگی مردم یزد به اندازه کافی گفته اند و شنیده ایم. ماجرای ایجاد شائبه درخصوص افسردگی مردمان یزد، تا آنجا پیش رفت که استاندار سابق یزد نیز به آن واکنش نشان داد و سخنانی جنجالی به زبان آورد. با توجه به آنکه رسانه ها به اندازه کافی به این موضوع پرداخته اند، و با یک سرچ ساده می توان خیل اخبار و اطلاعات را در اینباره به دست آورد، از طرح آن می گذریم. اما به تازگی خبر رسیده که قزوین هم مردمانی افسرده دارد! همانها که خبر افسردگی قزوینی ها را منتشر کرده اند، راه حل هم داده اند که باید کنسرت و موسیقی ها و جشن های شاد در این شهر برگزار شود.

بگذریم از بحث تفریح مردم، که حقیقتا، به علت بی کفایتی و بی تدبیری مسئولان، تقریبا در همه جای کشور با آن مشکل داریم. اما برسیم به طرح موضوع افسردگی در شهرهایی مانند یزد و قزوین. چند نکته در این خصوص شایسته توجه است:

1. طراحان این بحث، شهرهای مذهبی ایران را نشانه رفتنه اند! و پس از یزد، حسینیه ایران، قزوین، دارالمومنین را هم افسرده معرفی کرده اند!

2. در پس انتشار بعضی از این اخبار، پژوهش هایی هم انجام گرفته است. اما به چه شکل؟ به نظر می رسد این پژوهش ها به شکلی کاملا فرمالیته، و صرفا برای آنکه مدرک و استنادی درباره ادعای مطرح شده وجود داشته باشد انجام گرفته است. پرسشنامه هایی ساده که به شکلی محدود و در محیط هایی خاص توزیع و پر شده اند. پس از آن نیز با توجه به پاسخ های درج شده، نتیجه گیری شده که یزد و قزوین و. مردمانی افسرده دارد!

3. به نظر می رسد برای فاصله گرفتن مردم از مباحث دینی، و نیز ترویج ولنگاری فرهنگی در شهرهای مختلف، با توجه به غیرت دینی مردم که اجازه برگزاری مراسم های خاص و مختلط و. را نمی دهند، تدابیری اتخاذ شده که با مستنداتی چون رهایی از افسردگی، پله پله ولنگاری های فرهنگی را در شهرها گسترش دهند.

بیان این نکته نیز ضروری است که کسی با برگزاری کنسرت و موسیقی مخالف نیست. بلکه با هرج و مرج فرهنگی و ساختار شکنی در حوزه فرهنگ مخالفت وجود دارد و طبعا این مخالفت نیز به حق است. در خود یزد بارها و بارها کنسرت های موسیقی توسط خوانندگان کشوری برگزار شده و اساتید طنز و استندآپ کمدی نیز به این شهر آمده و به اجرای برنامه پرداخته اند. برنامه های دیگری نیز برای شادی مردم وجود دارد. اما چه باید کرد که امروز، نتیجه بی تدبیری و غفلت مسئولان فرهنگی در کشور، پس از سالیان دراز دارد سر باز می کند.


اول اینکه مناظره آقای تاجزاده و نبویان را اگر ندیده اید، حتما ببینید. (اینجا)

دوم اینکه معنای سواد ی و شانتاژ رسانه ای را اگر نمی دانید، به فکت های آقای نبویان و سوتی های جناب تاجزاده در مناظره فوق دقت کنید. عجیب است که چطور شخصیتی که «معاون ی وزارت کشور» بوده است در چنین سطحی به معنی واقعی کلمه «سوتی» می دهد. به قول خود جناب تاجزاده، خوبی عصر حاضر وجود رسانه ها است که نمی توان هیچ چیزی را با وجودشان کتمان کرد!

سوم اینکه باید به حال جریان رسانه ای انقلاب تأسف خورد که چطور از چنین فرصتی برای نشر حقایق انقلاب اسلامی و وقایع ی کشور به سادگی عبور کرده اند. فایل منتشر شده در آپارات متعلق به 9 ماه قبل است! فایل بی کیفیت است. اما به هر حال صدا و تصویر قابل دریافت و فهم است. در یوتوب هم فایل مناظره وجود دارد که البته کیفیت بهتری دارد. (اینجا) اما حقیقتا جای تأسف است که چنین مناظره پربار و سودمندی چطور در رسانه های جریان انقلاب یا انعکاس نداشته یا کاملا ضعیف و ناکارآمد منعکس شده است!

چهارم اینکه جریان اصلاحات، برای مناظره و شانتاژ رسانه ای دو عنصر سرشناس دارد: 1. صادق زیباکلام 2. مصطفی تاجزاده. مناظرات آقای زیباکلام که جز تکرار جملاتی که بیشتر به تیتر نشریات زرد ی شبیه است چیز دیگری ندارد. به عبارت دیگر جملاتی سطحی و حقیقتا بی عمق. آقای تاجزاده هم البته همین است. منتهی به نحوی همان جملات بیان می شود که ذهنیت بیننده را تحت تأثیر قرار می دهد و البته در مناظرات اینچنینی، مشخص می شود که ایشان هم جز حملات تکراری به رهبری، شورای نگهبان و. چیز دیگری ندارد.

پنجم اینکه فراموش نکنیم: زمان برای اصلاح طلبان، زمان پاسخگویی است! مبادا با شانتاژ رسانه ای و جار و جنجال «رسانه های زنجیره ای» و امثال تاجزاده و. این اصل مهم فراموش شود. من در گفتگویی که با یکی از آشنایان داشتم، اجازه دادم همه حرف هایش را بیان کند. عموما پیرامون بیچارگی مردم و فقر و فساد بود. بعد هم به رهبری و اختیاراتش پرداخت و در آخر هم شورای نگهبان. من گفتم راجع به همه اینها حرف می زنیم! اما حالا نوبت این است که پس از 7 سال دولت و مجلس و شورای شهر اصلاح طلب، و پس از فتح الفتوح برجام، دلار 4200، گرانی خودرو، گرانی مسکن، گسترش فقر و اختلاف طبقاتی و. شما بفرمایید چرا اینگونه شد؟ و چه کردید که وضع مملکت این شد؟ گرانی! بیکاری! تورم! دلار! طلا! مسکن! اجاره بها! تعطیلی کارخانجات! عزت از دست رفته ملی در برجام! عزت از دست رفته دولت در التماس مذاکره با قاتلین سردار شهید حاج قاسم سلیمانی! توهین به منتقدان! و.

حقیقتا باید ممنون دولت «تدبیر و امید» بود که حداقل دوبرابر دولت اصلاحات سوژه برای روشنگری و تبیین آرمان ها و ایدئولوژی غرب به دست داده است. حالا وقت آن است که همه رسانه باشیم و روشنگری کنیم. هر کسی در وسع خویش.

مردم یادتان هست؟ یادتان هست عکس دلار و هزار تومانی را کنار هم می گرفتند و با روبان بنفش رقص و پایکوبی می کردند؟

مردم یادتان هست؟ یادتان هست که پاسپورت ایرانی را نشان می دادند و می گفتند عزت به پاسپورت های ایرانی باز خواهد گشت؟

مردم یادتان هست؟ یادتان هست که قرار بود آنچنان مرفه بشویم و آنچنان رونق اقتصادی ایجاد بشود که.

به نظر می رسد جلوی جریان اصلاح طلب حتی اگر رقیبی هم وجود نداشته باشد، این حضرات 3 بر 0 بازی را واگذار کرده باشند!

اما چرا رهبری برجام را پذیرفته؟ (شبهه آقای تاجزاده)

اولا چنین فرضیه ای غلط است و سوال اشکال دارد. رهبری 28 شرط تعیین کردند که حتی یک شرط آن هم در آفتاب تابان برجام رعایت نشد! و نتیجه اش را «مردم» به وضوح می بینند. ثانیا، در برابر رشد ی و بینش مردم، و به جهت حرکت به سمت «امت» اسلامی و «دولت» اسلامی، قرار نیست اجباری باشد. وقتی جامعه به طیف ی خاصی گرایش پیدا می کند، باید آن طیف سرکار بیاید، کارش را انجام بدهد، نتیجه اش برای جامعه روشن و ملموس بشود و از این طریق، رشد ی به وقوع بپیوندد. فراموش نکنیم که اگر زمینه پذیرش «ظهور» فراهم نباشد، حتی اگر «ظهور» اتفاق بیافتد هم با شکست مواجه می شود. بنابراین ابتدا باید رشد پدیدار شود، و زمینه فراهم آید و سپس آن اتفاقی که باید، رخ بدهد. انشاء الله

پیوست:

مناظره تاج زاده و نبویان

مناظره دو فعال ی اصولگرا و اصلاح‌طلب: نبویان: آقای تاجزاده می‌خواهد بگوید ولایت‌فقیه نباشد مشکلات حل می‌شود/ تحریم‌ها ۵ برابر قبل برجام شد/ تاجزاده: شرایط‌مان را بپذیرند با هر دولتی در آمریکا مذاکره می‌کنیم/ با نظارت استصوابی عناصر شایسته رد صلاحیت می شوند. (گزارش نصفه و نیمه ای است از مناظره آقایان تاجزاده و نبویان!)

مقصر کیست؟ بررسی علل مشکلات فعلی کشور و راه های برون رفت از آن/ مناظره بین سید مصطفی تاجزاده فعال ساسی اصلاح طلب و سید محمود نبویان فعال ی اصولگرا (لینک مناظره در یوتوب)


پیشتر درباره مناظره تاجزاده و محبی در این وبلاگ نوشتم (اینجا) و به خاطر مباحثات مطرح شده در آن، دعوت کردم که فیلم کامل مناظره را ببینید. لینک هم گذاشتم. هنوز هم با توجه به کیفیت و اطلاعات مناظره، دیدن آنرا مفید می دانم.

در آن پست نوشته بودم که چون جواب ندارند، به خرما خوردن حاج آقای محبی گیر داده اند! (از جمله سایت ایرنا به عنوان خبرگزاری رسمی دولت)

واقعیت این است که تا موقع نوشتن پست مذکور، فیلم خرما خوردن آقای محبی را ندیده بودم. از فیلمبردار و یا ناشر این صحنه، حقیقتا دلخورم. چرا که دید من را نسبت به یک مسلمان به معنی واقعی کلمه تغییر داد و آبروی «حجت الاسلام» محبی را در فضای مجازی برد!

اما قبل از آن، و بیش از آن از جناب محبی دلخورم!

اصولا من از انسانهای «خسیس» متنفرم. بله. ممکن است این خصلت من نادرست باشد که اگر اینطور است، امیدوارم خدای متعال کمک کند تا روزی این اخلاق بد را (اگر واقعا بد است) کنار بگذارم. اما هرچه هست از خسیس جماعت بدم می آید.

اتفاقا با یک با سواد (اما بی مهارت) هم ارتباط داشتم و به خاطر همین خساستش، ارتباطم را به طور کامل با وی قطع کردم. با اینکه می توانست برایم فایده داشته باشد، و کار مشترک (کتاب و مقاله) هم با ایشان دارم و می توانستم باز هم داشته باشم، اما چه کنم که روح و روانم در معاشرت با این افراد اذیت می شود و به معنی واقعی کلمه نمی توانم تحملشان کنم!

البته روشن است که منظورم «معاشرت» صرف نیست! بلکه «مراوده» و «دوستی» و «همکاری» را عرض می کنم که به چیزی بیش از سلام و علیک نیاز دارد. با تکیه بر دو مورد اول! چراکه شاید بشود به نحوی همکاری داشت. بگذریم و برگردیم به خرما خوردن «وحشیانه» آقای محبی.

چند سوال از ایشان دارم:

  1. حاج آقا! هر خرمایی که شما می خوردید، و با ولع، خم می شدید و خرمای دیگری را بر می داشتید، من خودم را پای لب تابی که داشتم فیلم شما را در آن می دیدم می خوردم! که چرا اینقدر وحشیانه؟ چرا اینقدر با ولع؟
  2. حاج آقا! راستش را بخواهید، مختصر سوادی که دارید را باید کنار بگذارید و از اول بروید و همراه با کسب علم، دو واحد «ادب» هم بخوانید که دستتان را با مبل میزبان پاک نکنید! چرا دستتان را با مبل منزل تاجزاده پاک کردید؟
  3. حاج آقا! یعنی اینقدر ضعف کرده و گرسنه بودید که جلوی حاضران و جلوی دوربین ها اینگونه «وحشیانه» به خرماها هجوم می بردید؟
  4. حاج آقا! پیشنهاد می کنم به عنوان انقلابی دیگر در هیچ مناظره ای حاضر نشوید، چرا که به عنوان یک انسان همیشه «گرسنه» و «وحشی» و «بی ادب»، حداقل از نظر من و امثال من، به هیچ وجه «انقلابی» محسوب نمی شوید. چرا؟ چون رفتار بی ادبانه شما جلوی دوربین، که ناشی از ضعف سواد «رسانه ای» (به معنی اخص کلمه رسانه، یعنی تلوزیون، دوربین فیلم برداری و عکاسی و.) شماست، به اطلاعاتتان، و به آنچه از آن دفاع می کنید ضربه می زند!
  5. حاج آقا! نمی شد صبر کنید مناظره تمام شود و بعد به دیس خرما حمله کنید؟
  6. حاج آقا! نمی شد به نحوی از جلسه خارج شوید، یا دو سه دقیقه جلسه را قطع کنید و خودتان را با خوردن خفه کنید!! و باز ادامه دهید؟ حتما باید جلوی دوربین این اتفاق می افتاد؟
  7. حاج آقا! حالا درک می کنم که چرا تاجزاده، شما را در همان لابی اسکان داد و به داخل نبرد! وگرنه معلوم نبود داخل منزل و در پذیرایی چه آبرو ریزی ای را رقم می زدید!
  8. حاج آقا! توبه کنید و از همه انقلابیونی که دلشان را به درد آوردید عذرخواهی کنید!

عرض دیگری نیست. ممکن است خواندن این چند خط، عزیزان انقلابی را دلگیر نماید. پیشنهاد می کنم قبل از قضاوت، حتما کلیپ خرما خوردن ایشان را ببینید و بعد تشریف بیاورید تا گفتگو کنیم!


عملکرد مجلس دهم از حوزه های مختلف قابل بحث و بررسی است. اما آنچه مهم است، اینکه قبل از انتخابات، باید به دقت به عملکرد جریانات ی اندیشید، و عزت کشور را در نظر گرفت. طبعا انتخاب نمایندگانی که به عزت ایران اسلامی اعتقاد نداشته باشند، و عزت کشور را با عملکردشان به ذلت تبدیل کنند! یا کسانی که امنیت کشور را فدای منافع شخصی خود کنند، نتیجه ای جز آنچه در حال حاضر کشور با آن مواجه است نخواهد داشت.

البته روشن است که به قول معروف هیچکس نمی گوید ماست من ترش است! همه برای وطن تلاش می کنند و شعار می دهند. همه دغدغه جامعه و دین دارند. اما اهمیت ماجرا در شناخت جریان های ی کشور است. اگر این جریانات شناخته شوند، و کارنامه و عملکردشان مورد بررسی قرار گیرد، هیچگاه با وعده های زیبای انتخاباتی نمی توانند مخاطب خود را فریب داده و از آنها رأی بگیرند!

عملکرد مجلس دهم به طور کلی مورد رضایت جریان مردمی و انقلابی نیست و بعضی از فجایع ی و فرهنگی که در این مجلس رقم خورده است، به نوعی تاریخی تلقی می شود! اگر در مجلس نهم تصویب 20 دقیقه برجام را داریم که نتیجه آن، به اعتراف مسئولان دولت، «هیچ» و «صفر» بوده است، در مجلس دهم سلفی با موگرینی که به معنی واقعی کلمه موجب وهن مجلس شد!

در رابطه با سلفی حقارت که در مجلس دهم رقم خورد این جمله را از گاردین را بخوانید تا بدانید چه فاجعه ای توسط نمایندگان اصلاح طلب مجلس رقم خورده و متاسفانه به چه شکل در نشریات بین المللی انعکاس یافته است: «این افراد با تلاش بسیار سر و گردن خود را بالا و پایین می کردند تا بتوانند با موگرینی سلفی بگیرند.»

دیلی تلگراف هم درباره ذوق زدگی نمایندگان مجلس ایران نوشت: «تعدادی از نمایندگان مجلس ایران به دلیل رفتار غیرحرفه ای و خلافشان نمایندگی مورد انتقاد قرار گرفتند. آن ها در مراسم تحلیف ، برای سلفی گرفتن با یک مقام زن اتحادیه اروپا عجلهٔ بسیاری به خرج دادند. موگرینی که روسری سفید و سبز بر سر داشت، از جمعیتی که دور او در پارلمان ایران حلقه زدند، غافلگیر شده بود.»

در بعد وظایف ذاتی نمایندگی هم مجلس دهم متاسفانه عملکرد قابل قبولی ندارد و البته با توجه به نتایج و عملکرد شورای شهر تهران در دوره تسلط کامل اصلاح طلبان بر این نهاد در سالهای اخیر، که رسما شهرداری تهران برای مدتی به حالت تعطیل درآمد! و پس از آن نجفی که از سوی مراکز اطلاعاتی کشور منع شده بود، با لجاجت اصلاح طلبان شهردار شد، و ماجرای قتل میترا استاد پیش آمد! و پس از آن هم شهرداری انتخاب شد که معتقد بود باید «مدیر وارد کرد!»، قابل حدس بود که چه عملکردی خواهد داشت.

اصولا اصلاح طلبان، چه در سالهای که دولت های هفت و هشتم را در اختیار داشتند، و به اعتراف رئیس دولت اصلاحات، هر 9 روز یک بحران! برای کشور ایجاد می کردند، چه بعدها که کرسی نمایندگی مردم را در مجلس ششم به دست آوردند، و دست به تحصن زدند و نامه جام زهر به رهبر انقلاب نوشتند، همواره به جای توجه به خواسته مردم و حل مشکلات ریز و درشت کشور در حوزه های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و.، به جار و جنجال های ی پرداخته اند و نه تنها باری از مشکلات مردم کم نکردند، که اتفاقا مشکلات را خصوصا در حوزه اقتصاد عمق بخشیده اند! مانند دولت فعلی تدبیر و امید که با مدیریت جهانگیری آن وضعیت را برای دلار ایجاد کرد و حاصل عملکرد جمعی دولت هم گرانی روز افزون و افسار گسیخته است که در بخش مسکن، «آرزوی» خانه دار شد را به «رویا» تبدیل کرده و در بخش خودرو، قیمت پراید «فضایی» شده است! در مجلس دهم هم اصلاح طلبان و لیست امید، به هیچ وجه کارنامه درخشانی ندارند.

9 مورد از نظرات کارشناسان درباره عملکرد مجلس دهم را در مجله خبری روزلاگ (اینجا) بخوانید.


رئیس جمهور کشورمان از قبل از انقلاب تاکنون، سخنران خوبی بوده است. واقعیت این است که منش فکری و ی آقای ، تا قبل از رئیس جمهور شدن ایشان، برای بسیاری از مردم کشورمان (عامه مردم) به معنی واقعی کلمه «متفاوت» بود با آنچه وی در دوران ریاست جمهوری اش نشان داد!

آقای تا قبل از ریاست جمهوری اش، برای مردم نماد یک مسئول «مهم» و «انقلابی» بود. او سالها در «شورای عالی امنیت ملی» به خدمت مشغول بود. پست های حساسی داشت. در مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری مشغول به خدمت بود و در یک کلمه تا قبل از انتخابات 92، یک شخصیت «انقلابی» تلقی می شد!

بگذریم از اینکه متخصصان و خواص و اهل پژوهش و ت، ایشان را تا قبل از سال 92 هم نقد می کردند و به عملکردشان انتقاد داشتند که مستندات آن هم موجود است و محل بحث نیست. اما پس از انتخابات 92 روی دیگری از برای مردم هویدا شد. او در حقیقت در سالهایی که رئیس جمهور بود، کارهایی کرد که از تندترین یون کشور، پس از انقلاب اسلامی هم سرنزده بود. از حرف زدن با رئیس جمهور آمریکا برای اولین بار و به صورت رسمی گرفته تا مذاکره طولانی در سطح وزارت امور خارجه. از حملات تند و بی پرده به رهبر کشور تا اتخاذ مواضعی متناقض.


از وقتی خودم را شناخته ام، به «مهران مدیری» و «علی دایی» علاقه داشته ام. من از نسلی هستم که «قهرمان» دوست بود و هر کسی برای خودش قهرمان داشت. نسلی که «پوستر» بازیگران، فوتبالیست ها، خواننده ها، سوپراستراهای ورزشی و هنری به در و دیوار اتاقش می زد و با آنها «خیال پردازی» و «زندگی» می کرد.

مهران مدیری برایم این کلمات را تداعی می کرد و می کند: نظم، تمیزی، ظرافت، هنر و.

علی دایی هم برایم این کلمات را تداعی می کرد و می کند: پشتکار، نیرومندی، شهامت، ایثار، گذشت، «عشق» و.

کاری به جریان فکری این دو عزیز ندارم. می دانیم که مهران مدیری به شدت انقلابی است. همچنین علی دایی با صراحت و رک گویی خود، گاهی به جریان اصولگرا نزدیک شده و گاهی به جریان اصلاح طلب، اما خط قرمزش مقدسات، حضرت زهرا (س) و شهداست.

اصولا برای انتخاب «قهرمان» خط فکری و منش برای «سن» من مطرح نبود. شاید برای برخی برعکس بوده باشد. آنهایی که قهرمانشان «شاملو» و (صادق) «هدایت» است البته در سنی به آنها متمایل شده اند که خطوط فکری و ی را از هم تمیز می دادند.

برنامه های مهران مدیری م است! کاری ندارم که دولت «تدبیر» را له می کند. کاری به اینکه همه مدیران ی «دولت تدبیر» را به نقد می کشد ندارم. و کاری هم ندارم به اینکه چقدر از شهدا با احترام یاد می کند. مهران مدیری به معنی واقعی کلمه «هنرمند» مورد نیاز جامعه است. هنرمندی که مقبولیت دارد و حرفش بر دل می نشیند و اثر می گذارد. شما اگر کنار کسی بنشینید که طرفدار سرسخت اصلاحات باشد، و شوخی بنزینی مدیری را ببینید، محال است که آن اصلاح طلب از ته دل نخندد!

من اصلاح طلبان را «متعصب» دیده ام. جریانی که حاضر نیست بپذیرد که اشتباه کرده است! اشتباه نشود: مقالات عذرخواهی و مقالات «تغییر» از حضرات مدعی اصلاح طلبی زیاد است. آخرینش پشیمانی زیباکلام از رأی دادن به و تشویق دیگران به رای دادن به دولت تدبیر! اما این بازی با «کلمات» و عذرخواهی ظاهری هم در حقیقت نوعی بازی ی است؛ نه پشیمانی حقیقی که از جان و دل برآمده باشد.

برای همین است که علی دایی، به خاطر «شهامت»ش مورد پذیرش عامه فوتبالدوستان قرار می گیرد و تبدیل به نماد اعتراض می شود و در مقطعی، در تمامی استادیوم های ورزشی نامش را به نشانه «اعتراض» صدا می کنند.

امروز انتخابات مجلس است. من از همان آغازین ساعات رأی خودم را به «محمد صالح جوکار» دادم. امیدوارم جریان انقلاب همه صندلی های مجلس را به دست بیاورد. اصلاح طلبان شکست خودشان را پیش بینی کرده اند. برای همین هم بازی های عجیب و غریبی را به راه انداخته اند!

نامزد اصلاح طلبان در یزد آقای «فقیه خراسانی» است.

نامزد جریان انقلاب هم آقای «جوکار» است.

دو مرد از دو تبار مختلف. دو مرد که 180 درجه با هم تفاوت دارند. می توانم بگویم فقیه خراسانی به لحاظ ی به دایی و جوکار به مدیری نزدیک است. ادعای عجیبی است؟ اشکال ندارد. اینها نماد است. نماد نزدیکی.

اگر روزی در این مملکت توانستیم دو قطب مختلف، و دو نظر و دیدگاه متناقض را «بپذیریم»؛ یا به عبارت بهتر، «قبول» کنیم، به نظرم اتفاقات خوبی می افتد. می شود اصلاح طلب و اصولگرا در یک خانواده باشند. باهم بگویند و بخندد. باهم زندگی کنند. می شود کسی هم به مدیری علاقه داشته باشد و هم به علی دایی. می شود کسی هم عاشق ایران باشد و هم از مایکل جکسون خوشش بیاید. می شود.

این مرحله اول است. باید به این مرحله برسیم. چرا؟ به علت اینکه برای رسیدن به مرحله آخر یا «فینال» باید از این مرحله رد شده باشیم. نمی شود بدون رد شدن از این مرحله به فینال رسید. البته به استثنائات کاری ندارم که همیشه و همه جا هستند! اما فینال چیست؟ فینال داشتن ایدئولوژی است و ایدئولوژی برای من، همان چیزی است که «انسان» حاضر می شود به خاطر آن عزیزترین دارایی اش، یعنی «جان»ش را بدهد!

همان کاری که قهرمان ملی ایران و کاوه زمان، سردار دلها، مرد آسمانی و فرمانده لشکر عشق، حاج قاسم سلیمانی انجام داد.

جریان «تزویر» همه کار می کند. علیه دین حرف می زند. از امام حسین (ع) و معجزه کربلا، «مذاکره» خارج می کند! علیه رهبری حرف می زند و به ایشان رسما «توهین» می کند و از رسانه ملی پخش می شود! از منقل حرف می زند! به منتقدان توهین می کند! پز می دهد! پز روشنفکری! به خیال اینکه «عزت» ایران و انقلاب را به حراج گذاشته، با التماس مذاکره، عزت دولتش را می دهد! تمامش را! و پس از آن هم طلبکار می شود! از همه. از مردم.

امروز انتخابات است. به قول یکی از سران فتنه، «من پیشگو نیستم.» اما نتیجه برای من همانی است که «مردم» بخواهند. دلم چیزی می خواهد و وظیفه ام را انجام داده ام. اما دلیل نمی شود که زیر میز «دموکراسی» و «جمهوریت» نظام بزنیم.

جریان چیست؟ جریان این است که با وجود همه مشکلات ریز و درشتی که به واسطه «دولت تدبیر» با آن دست و پنجه نرم می کنیم، و هرچه به پایان دولت نزدیک می شویم، در باطلاق مشکلات بیشتر فرو می رویم، باز امید داریم و برنامه «دورهمی» می بینیم و در انتخابات شرکت می کنیم.

آمریکا هیچ «غلطی» نمی تواند بکند. «کرونا» چیست؟ جلوی این ملت بزرگ را برای حضور و مشارکت در انتخابات، «کرونا» قرار است بگیرد؟ این عجیب نیست؟ به قول معروف خدا را شکر که دشمنان ما را از «حمقا» آفرید.

بدبختها خیال کرده اند حضور مردمی که برای ایدئولوژی و آرمانهایشان «جان» می دهند، قرار است به خاطر کرونا در انتخابات حاضر نشوند!


آقای تاجزاده، در مناظره با جلیل محبی افاضه فرموده اند که امروز با توجه به گسترش اینترنت و شبکه های اجتماعی، و فراگیر شدن دسترسی به آن، نمی توان چیزی را از مردم پنهان کرد یا دروغ گفت! (نقل به مضمون)

اتفاقا کاملا فرمایش حضرتشان درست است.

من به عنوان یک شهروند، از سال 88 که به واسطه جو ی حاکم بر جامعه، که البته لازمه رشد و بلوغ ی عموم مردم بود، با جریانات ی موجود در کشور بیشتر آشنا شدم و اگر تا قبل از آن، تنها چیزهایی کلی از «خط امام» شنیده بودم، و به انقلاب اسلامی، به واسطه «حاکمیت دین» و «شهیدان» علاقه داشتم، بعد از آن سال، که طبعا مطالعه و تحقیقم بیشتر شد، شناخت دقیق تری از جو ی حاکم بر جامعه به دست آوردم.

به همین دلیل هم بر فرمایش آقای تاجزاده به عنوان «یک» شهروند ایرانی صحه می گذارم.

اتفاقا من به حرف حضرتشان ایمان هم دارم! چراکه دیدم ام جریان «نفاق» و «تزویر» که به قول مرحوم آقاسی (شاعر اهل بیت) با امام «مرده» قصد کشتن امام «زنده» را داشتند، چگونه عمل می کردند.

عجیب نیست؟ جریانی که خود را خط امامی می خواند، تغییر نام می دهد!

اگر کسی سوال کند که چرا «خط امام» به اصلاح طلبی و اصلاحات تغییر کرده چه باید گفت؟

پاس روشن است: نعمت اینترنت و فضای مجازی!

بله. به برکت فضای مجازی، هرگاه جریان نفاق، با پوشش «خط امام» به آرمان های «امام» حمله می کرد، با اندکی جستجو و مطالعه، به اسنادی دست می یافت که حیرت انگیز بود! و نشان می داد که مدعیان خط امام با آرمان های امام زاویه ای 180 درجه ای دارند!

روزگار وبلاگ و وبلاگ نویسی گذشت. امروز عصر شبکه های اجتماعی و پیام رسان ها است و به نظر من، این نعمت، بیش از بیش به کار اسلام و انقلاب می آِید.

و به همین علت روشن، یعنی برکت وجود «اینترنت» و «فضای مجازی» است که جناب تاجزاده، باید جلوی دوربین مناظره، به مردم اعتراف کند که نسبت به اول انقلاب تغییر کرده است!

به همین سادگی نعمت اینترنت، جلوی نفاق را گرفته است و امروز اگر کسی به دروغ، مدعی خط امام باشد، اما علیه «ولایت فقیه»، «شورای نگهبان»، «قوه قضائیه»، «مجلس شورای اسلامی»، «انتخابات» و. موضعی به ناحق بگیرد، به سادگی آب خورد و قبل از گذشت 24 ساعت، افشا می شود! البته منظور نشر گسترده مفاهیم است که قلا در تلوزیون کشور با نام خط امام مطرح می شد! وگرنه اگر کسی گوشه ای برای خودش چیزکی بنویسید، مثل آنچه در این وبلاگ انجام می شود، نه قرار است جریان سازی کند و نه به کسی یا جایی آسیب رساند.

بنابراین به فرمایش آقای تاجزاده، این نعمت اینترنت است که جلوی «دروغ های آشکار» را گرفته است و این اینترنت است که میرحسین را وادار می کند که نظام امام را با رژیم شاه مقایسه کند و را مجبور می کند که علیه ولایت فقیه موضع بگیرد و حتی عکس امام را از پشت میزش کنار گذاشته و پرچم ایران را نصب کند!

این اینترنت است که در اذهان سوال ایجاد می کند که این جمله که «اگر دین در مقابل آزادی قرار گیرد، این دین است که باید کنار برود» (خاتمی. نقل به مضمون) آنهم از یک چه پیامی دارد جز حل شدن کامل در غرب؟ یا به قور مرحوم جلال «غربزدگی»؟

بله. اینترنت نعمت عجیبی است.

البته باید قبول کنیم که جریان انقلاب، دیر به میدان آمده و از حریف عقب است. اما وقتی «ایدئولوژی» یک جریان «خدا» و «دین» باشد، به حکم «وَیَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ» معادلات بهم می ریزد! خصوصا که دشمنان زلال انقلاب، با آرمانهای پوشالی به میدان بیایند. اینجاست که باید از خطر «نفاق» ترسید.


ایدئولوژی سه موضع دارد: مدارا، مرزبندی و مبارزه!

با عده ای باید مدارا کرد.

با عده ای باید مرزبندی کرد.

و با عده ای باید جنگید!

البته که هر کدام از این سه دسته هر کدام به چند دسته تقسیم می شوند!

خلاصه اینکه اگر در کتب دینی درباره برخورد نحوه معاشرت با خلق الله جستجو و کند و کاو کنید، هم «جذاب» است و هم «سخت». باید مسئولیت پذیرفت.

اصولا ادعیه معصومین (ع) تبلوری از همین معانی هستند!


دردناک تر از عاقبت «فرعون»، «زجر»ی است که آسیه کشید.

دردناک تر و غم انگیزتر از شهادت «علی» با شمشیر ابن ملجم، «شهادتِ ولایت»ش توسط مردم دنیاپرست بود!

دردناک تر از شهادت «حسین» طرز فکر کسانی بود که او را کشتند!

که به فرمایش حضرتش «شکم هایشان از حرام پر شده بود!»

آری. دردناک تر از مقبولیت، مظلومیت است.

چه سخت است «انتظار.» و هم نشینی با نفاق. «خار در چشم و استخوان در گلو!»

چه تلخ است هم سفرگی با «نفاق»؛ لبخند به لب دست به سینه.

خدایا؛ فرمودی با «عجز» بخواهید! بفرما:

«اللهمّ عجّل لولیک الفرج»


راز جاودانگی دو کلمه است:

  1. تلاش
  2. امید.

زندگی با این دو کلمه «معنا» پیدا می کند.

عشق و حیات با این دو کلمه تبلور می یابد:

گذشت و ایثار و شهادت، مقدسات، دین و دنیا و آخرت، همه و همه در همین دو کلمه خلاصه می شود.

خداوند متعال منشأ و سرچشمه امید است و قدرت و توانایی تلاش کردن را به انسان داده است.

«انسان» این معجزه خلقت، می تواند با «امید» بر «همه» مشکلات فائق آید. و این مستم «تلاش» است.

پی نوشت:

  • بر کرونا غلبه می کنیم.
  • دولت بی تدبیر بالاخره به پایان خود می رسد.
  • بر گرانی، هرج و مرج اقتصادی و ناامیدی جامعه نیز با «تلاش» غلبه خواهیم کرد.
  • گام نخست تغییر برداشته شده است: مجلس جوان و انقلابی.
  • گام دوم نیز برداشته خواهد شد: دولت جوان و انقلابی.
  • علی رغم همه تلاش های شیاطین و لشکریانشان، «تلاش» و «امید» ما را به حیات با برکت در دوران امامت حضرت ولی عصر (عج) می رساند: بیمنه و مدده.

پس از روشنگری هایی که متخصصان در رسانه ملی انجام داده اند، نگرانی مردم درباره کرونا کمتر شده است. کرونا یک بیماری ویروسی است که 80 درصد بدون آنکه متوجه ابتلاء بشوند، از آن عبور می کنند! (مبتلا می شوند اما خودشان هم متوجه نمی شوند.) 20 درصد متوجه می شوند و از آن 20 درصد، تنها 2 درصد دچار خطر می شوند.

این 20 درصد هم شامل افراد مسن، بیمار و. هستند. کسانی که مشکل تنفسی دارند. در حال شیمی درمانی هستند و. جالب اینکه کرونا برای این افراد هم در صورتیکه نکات بهداشتی را رعایت کنند خطرناک نیست!

اما چه می شود که قیمت لیمو ترش هر کیلو به 48 هزار تومان می رسد؟ این مشکل از فرهنگ جامعه و ضعف دولت در کشورمان نشأت می گیرد! متاسفانه سودجویان در کشوئر از هرچیزی برای رسیدن به سود بیشتر استفاده می کنند که جان و سلامت مردم هم یکی از آن موارد است!

دولت هم که کلا تعطیل است و نه نظارتی وجود دارد و نه چیزی دیگر. مگر سلامت مردم «برجام» و «مذاکره» است که دولت برای حضور در آن حتی رکورد جهانی را جابجا کند؟ خیر! سلامت مردم فقط و فقط سلامت مردم است!


زامبی ها فقط با یک تیر خلاص می شوند! آنهم باید بخورد درست توی مغزشان.

چرا؟ چون مغزهایشان فاسد است. در حقیقت این مغزهای زامبی هاست که بدن آنها را هدایت می کند!

بعضی از سودجویان، که از هر چیزی، حتی جان مردم هم قصد سودجویی دارند، از نظر من زامبی های آخرامان هستند!

کسانی که با احتکار ماسک سلامت مردم را به خطر می اندازند. کسانی که با احتکار شوینده و مواد ضدعفونی کننده سلامت مردم را به خطر می اندازند! برای مردم نگرانی به وجود می آورند و از هرچیزی، حتی «جان» مردم هم قصد دارند «پول» در بیاورند!

زامبی یعنی پول پرست.

باید ریشه تفکر زامبی ها خشکانده شوند!

باید تفکر اشرافیت و سودجویی (خارج از چارچوب های شرعی و اخلاقی) خشکانده شود!

باید با فرهنگ سازی، چیزی که سالها قبل کاشته شده را از بین ببریم. له شدن زیر چرخ توسعه یک روی سکه ای است که روی دیگر آن اشرافیت است. امروز بزرگترین مشکل کشور، بعد از مدیران نالایق و بعضا خائن، این طرز تفکر، یعنی سودجویی با جان و امنیت مردم است.


مناظره آداب خودش را دارد. تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر برگزاری «کرسی های آزاد اندیشی» هم یک شاخه و یک گونه اش در مناظراتی خلاصه می شود که در دانشگاه ها برگزار شده و می شود. و البته که بسیار مفید است.

نتایج این مناظرات، اگر هیجانی نگاه کنیم، به صورت مقطعی ممکن است «منفی» یا «مثبت» باشد. اما اگر منطقی و بلند مدت نگاه کنیم؛ حتما نتیجه «مثبت» خواهد بود و منجر به «بصیرت افزایی» جامعه می شود.

که طبعا دانشجو و استاد هم بخشی از جامعه است!

اما در مورد مناظره آقایان زیباکلام و قدیری ابیانه:

این مناظره با موضوع مذاکره با آمریکا برگزار شده و متعلق به چند سال قبل است.

من ویدئوی این مناظره را از آپارات دانلود کردم. هدف از نوشتن این پست هم این بود که به اهمیت نقش مجری مناظرات اشاره کنم. نمی دانم مناظره در چه سالی برگزار شده است. اما مجری مناظره جوانی با نام «سعد» یا به قول دکتر زیباکلام «آقای سعد» است.

خامی این مجری جوان به شدت کیفیت مناظره را تحت تأثیر قرار می دهد!

مجری جوان نمی تواند خودش را کنترل کند و در قامت پاسخگویی به اظهارات دکتر زیباکلام خود را نشان می دهد!

برخورد دکتر زیباکلام، اتفاقا به عنوان استادی که سالها سابقه تدریس دارد، با این «جوان خام» اتفاقا برخوردی مناسب است.

اما کاش برگزار کنندگان مناظرات دانشجویی، یا کرسی های آزاد اندیشی، حداقل های اجرای این مراسم را بدانند و سعی کنند کسانی را به عنوان مجری انتخاب کنند که علاوه بر داشتن اطلاعات لازم، کمی تا قسمتی هم «خویشتن دار» باشند.

سعد یا آقای سعد، مناظره را به حاشیه می برد.

کیفیت سخنان آقای قدیری ابیانه بسیار بالا و دقیق است. اما حیف که این مجری خام و عجول، مدام سعی می کند دو خط مطالعاتش را به «رخ» دکتر زیباکلام بکشد و به ایشان پاسخ دهد.

فکر می کنم آقای سعد، امروز اگر آن مناظره را ببیند، تا مدتها ذهنش درگیر باشد! چراکه لابد به اقتضای افزایش سن، از آن خامی عبور کرده است.

اما به نظر من، مقصر ایشان نیست. بلکه برگزار کنندگان مناظرات و کرسی ها هستند که در انتخاب مجری دقت ندارند.

به نظر من الگوی مجری مناظره، در بین نیروهای انقلابی دکتر وحید یامین پور و در بین مجریان توانای صدا و سیما دکتر حیدری (گوینده خبر) هستند.

کافی است خویشتن داری، پختگی و متانت این مجریان را امثال آقای «سعد» ببینند و بیاموزند.

و البته که در بین نیروهای رسانه ملی مجری توانا برای برگزاری مناظره کم نیست و دانشگاه ها هم دانشجوی متین، صبور و خویشتن دار کم ندارند.


فرهنگ موضوع مهمی است و بسیار اثر گذار.

در حقیقت فرهنگ «ستون» خیمه «تغییر» و «ثبات» است و به بیان ساده تر، زیربنای ثبات یک جامعه یا تغییر آن است.

طبعا استقلال فرهنگی هم اهمیت فراوانی دارد.

روشن است که کشورهای پیشرفته، همواره سعی می کنند تا در دیگر کشورها، فرهنگ خود را ترویج کنند.

اسم این مسئله را هرچه بگذاریم، ماهیت آن در حقیقت نوعی «تهاجم» است که در آن سلاح و نیروی نظامی نقشی ندارد و فیلم، کتاب، موسیقی، رسم و رسوم و. نقش اصلی را ایفا می کند.

مسئله ای که رهبر انقلاب از آن به عنوان «تهاجم فرهنگی» یاد می کنند (از مدتها قبل و در دوران دولت اصلاحات و حتی قبل از آن) را هم بر همین اساس می توان تحلیل نمود. چراکه اگر «فرهنگ» غرب در ایران نهادینه شود، مردم کشور بزرگی چون ایران، ناخواسته و بدون کوچکترین هزینه اضافی، به نحوی رفتار و عمل می کنند که خواسته و میل مستکبران است.

مسئله تهاجم فرهنگی، مصرف گرایی، تجمل گرایی، اشرافی گری، لاابالی گری، بی غیرتی، با یک کتاب و مقاله و با یک سخنرانی قابل حل نیست. سالها طول می کشد تا مفهوم به نام «غیرت» از یک جامعه رخت بربندد. سالها طول می کشد تا مردی که باید مرزهای تفکر حفظ خانواده داشته باشد، برعکس عمل کرده و به جای حفظ همسر خود، او را با هزار جلوه و زینت، به دیگران نشان داده و فخر بفروشد.

حتی اوضاع بدتر از این هم می شود: تهاجم فرهنگی در حوزه خانواده و مباحث دینی، کار را به جایی رسانده که مرد ایرانی، علاوه بر اینکه کاملا بی غیرت می شود، از عرضه همسر خود به دیگران «لذت» هم می برد! موضوعی که با گسترش آن، «فاتحه» جامعه خوانده می شود.

پرداختن به این موضوع هم نیاز به مطالعه و تحقیق دارد و ارائه فکت هایی «مستدل» و «محکم».

یک نمونه کوچک و کوتاه، اما قوی را در این پست ذکر می کنم:

کتاب «جلوه های معلمی استاد» در حقیقت یادنامه ای از متفکر شهید استاد مرتضی مطهری است. این کتاب را که در سال 1364 به چاپ رسیده است، عموی من به پدرم اهدا کرده اند. در صفحات آغازین کتاب، نوشته اند: هدیه برای برادرم.

کتاب فوق العاده خواندنی است. البته برای من از چند جهت جذاب است: 1. کتاب قدیمی و چاپ سال 64 است. 2. اطلاعاتی در آن موجود است که جای دیگری به چاپ نرسیده است و فقط در این کتاب وجود دارد. (نوشته ها و آثار استاد بارها چاپ شده و در دسترس است، اما مصاحبه های موجود در کتاب حقیقتا هم مفید و خواندنی است و هم اکثر آنها جای دیگری چاپ نشده است) 4. تحلیل های مفیدی دارد.

اما آنچه شهید مطهری در باب فرهنگ و استقلال فرهنگی ذکر کرده اند:

«ما اگر مکتب مستقل خودمان را ارائه نکنیم حتی با اینکه رژیم را ساقط کرده ایم و حتی با فرض اینکه استقلال ی و استقلال اقتصادی به دست آوریم، اگر به استقلال فرهنگی دست نیابیم شکست خواهیم خورد و نخواهیم توانست انقلاب را به ثمر برسانیم.» (جلوه های معلمی استاد: 37. انقلاب اسلامی: 125)

مشاهده می شود که:

1. شهید مطهری اهمیت فوق العاده ای برای استقلال فرهنگی قائلند.

2. ایشان استقلال فرهنگی را مهمتر از استقلال ی و استقلال اقتصادی می دانند.

3. ایشان استقلال فرهنگی را هدف انقلاب می دانند.

4. ایشان ارتباطی جدانشدنی بین «مکتب» و استقلال، بویژه استقلال فرهنگی قائلند.

هرچه هست، «استقلال فرهنگی» بسیار مهم است و هنوز هم با اینکه 41 سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته است، و کارهای مفید و موثر فراوانی صورت گرفته، متاسفانه در حوزه مباحث فرهنگی ضعف داریم و هرگاه دشمن توانسته به «انقلاب» ضربه وارد کند، از این راه بوده است.

به عنوان نمونه:

1. از طریق فیلم ها توانسته مصرف گرایی را ترویج کند.

2. از طریق فیلم توانسته دیدگاه های مذهبی بعضی از مخاطبینش را تغییر دهد.

3. از طریق فیلم توانسته استقلال ی کشور را دچار «خدشه» کند.

و.

به عنوان نمونه، تجمل گرایی، چشم و هم چشمی، ظاهر پرستی و. برای مورد اول، بد حجابی و کم رنگ شدن مرزها و روابط زن و مرد و. برای مورد دوم، و ترویج و تبلیغ افرادی ناکارآمد و جاهل برای مناسب حساسی چون شورای شهر، مجلس، خبرگان و ریاست جمهوری و. برای مورد سوم اشاره کرد.

فراموش نمی کنیم که بی بی سی فارسی برای انتخابات ریاست جمهوری ابتدا از مرحوم هاشمی و سپس از آقای «حمایت» و «تبلیغ» می کرد. فراموش نمی کنیم که «لیست امید» در بی بی سی تبلیغ می شد و فراموش نمی کنیم که «لیست یاران هاشمی» برای مجلس خبرگان در این رسانه «انگلیسی» ترویج می شد.

باید کار کنیم.

اما از سوی دیگر، «امید» داریم. چراکه تفاوت جبهه حق با جبهه باطل در وجود «حضرت حق» است.

هرچه دشمن تلاش می کند، برنامه ریزی می کند، و کادرسازی می کند، با یک «طوفان شن در طبس» یا یک «اراده ملی» (به فرمایش رهبر انقلاب دلها دست خداست!) همه آنها بهم می ریزد.

رئیس جمهوری که به ظن بی بی سی فارسی برای پایان دادن به نظام بر سر کار می آید، خواسته یا ناخواسته به نحوی عمل می کند که ریشه انقلاب اسلامی، به گواه مخالفانش، برای چندین سال آینده مستحکم تر از قبل می گردد!

این مبحث پایان ندارد.

انشاء الله در آینده به آن خواهم پرداخت.


آقای مهاجری «هشدار بزرگ» داده است به نظام! درباره مشارکت مردم در انتخابات مجلس یازدهم!

و من در «روزلاگ» پاسخ داد که خوش انصاف: حداقل به احترام خوانندگان رومه، که بعضی از آنها به خاطر قیمت ارزان آن، هنوز هم به عشق رومه بازی، و ورق زدنش آنرا می خرند، یک کلمه از «کرونا» هم می نوشتی! یک کلمه هم از گرانی، تورم، بیکاری و. می گفتی!

آقای مهاجری البته در مسیری است که مرحوم هاشمی «راهبر» آن بود.

و می دانیم که رومه جمهوری اسلامی رومه محبوب آقای هاشمی بود.

به هر حال: چشم بهم زدنی 1400 می شود و انتخابات ریاست جمهوری!

آن وقت باید دید نویسنده «هشدار بزرگ» در مورد «مشارکت» چه نظری خواهند داشت.

گفتنی است مجلس یازدهم به لطف انتخاب مردم، مجلسی «جوان» و «انقلابی» شد که انشاء الله انحرافات دو سال پایانی دولت و حواشی آنرا مدیریت خواهد کرد. در تهران لیست «وحدت» به لطف انتخاب مردم کامل رأی آورد و به قول دوستان، نتیجه 30 بر 0 شد!

(داخل پرانتز: به قول مرحوم حاج آقا باید آب رو بریزن اونجا که میسوزه!)

پ.ن: مرحوم منظورم به لحاظ ی است. البته از محمود هر کاری بر می آید. شاید مثل سیمرغ دوباره از خاکستر «جریان انحرافی» دوباره زنده شد!


آقای رئیس جمهور فرموده اند: «دشمن را مجبور خواهیم کرد پای میز مذاکره بیاید!» (رومه اطلاعات. 28 بهمن 98)

چه عزت و قدرت و توان و اعتماد به نفسی در سخنان حضرتشان موج می زند.

نه به آن التماس مذاکره آقای ظریف در مصاحبه با لوموند، و نه به این عزت نفس آقای !

عزیزان؛ سخن یکی است. «مذاکره». اما در دو قالب بیان شده است. آقای همان حرف «ذلت بار» ظریف را تکرار کرده است. منتهی در قالب کلماتی دیگر. ایشان می گوید دشمن را «مجبور» می کنیم. در حالیکه ترامپ بارها درخواست و تمایلش را برای مذاکره نشان داده است.

و طبعا کار ترامپ درست است.

کدام تمداری، با داشتن تجربه برجام، میل مذاکره با و تیمش را ندارد؟

اقای دم از مذاکره می زند، تا امثال «برجام» تابان را برای مردم بیاورد! برجامی که نقدا «همه» چیز را دادیم و حتی در قالب «نسیه» هم هیچ چیزی نگرفتیم! این حرف مخالفان دولت نیست. آقای عراقچی می گوید هیچ عایدی برای ایران نداشته. سیف می گوید نتیجه برجام صفر! و خود می گوید توافق با آمریکا به اندازه جوهر خودکار نوشتن توافقنامه هم ارزش ندارد!

حالا چه شده است که با این قدرت و صلابت می خواهند «دشمن» را مجبور کنند؟ باید کلیپ سخنرانی سردار عزیز و آسمانی، حاج قاسم سلیمانی را درباره برجام 2 و 3 ببینیم تا بفهمیم. حضرات فکر کردند از چهلم حاج قاسم گذشته و همه چیز تمام شده است. خیر؛ جناب . این کشور پر از حاج قاسم است.

دوران تحمیل به ولی امر، به لطف حضرت حق و بیداری دلها به پایان رسیده است.

اکنون دوران «پاسخگویی» و مطالبه گری مردم از «مسئولان» است.

لطفا پاسخگو باشید.


برای خواندن یک کتاب هر کسی برای خودش انگیزه ای دارد.

برای من این جمله انگیزه مطالعه رمان برج سکوت (سه جلدی. انتشارات نیستان) بود:

سید مهدی شجاعی معتقد است «برج سکوت» ادبیات را به قبل و بعد از خود تقسیم می‌کند!

حیرت انگیز است. کتاب به حدی خواندنی است که اهلش آنرا در کمتر از چند روز تمام می کنند. چه بسا اگر وقت داشته باشند حتی زودتر هم تمام بشود!

اما من تصمیم گرفتم با خواندن این کتاب، مفاهیم جذابش را جداگانه برای خودم یادداشت کنم.

توصیه می کنم حتما این رمان جذاب را بخوانید.

پیوست:

سید مهدی شجاعی: «برج سکوت» ادبیات را به قبل و بعد از خود تقسیم می‌کند/ تلاش می‌کنم تا آثار خوب را به دست مخاطبان برسانم

دوره سه جلدی برج سکوت حمیدرضا منایی


این روزها که به واسطه «امر» وزارت بهداشت، که البته واجب الاطاعه هم هست، در خانه «محبوس» شده ایم، فرصت خوبی برای مطالعه، تحقیق و فیلم دیدن است. برای تقویت بنیان های فکری‌مان. برای تقویت بنیان های ایدئولوژی‌مان و بلکه یافتن یک ایدئولوژی!

سریال مردگان متحرک، با همه نکات منفی که دارد و به واسط همه توهین‌های کلی و جزئی‌اش به اسلام، حاوی نکات آموزنده فراوانی است. زندگی «جنگ» است. اما در این جنگ «انسانیت» نیز جاری است. بنابراین باید در این شرایط، که کرونا روح و روان مردم را درگیر خود کرده است، «انسانیت» به خرج داد!

«مردگان متحرک» همان انسان‌های پست‌قطرتی هستند که در این روزها با سرکیسه کردن مردم از طریق احتکار ماسک و شوینده‌های بهداشتی و یا تولیدات بی‌کیفیت، به فکر کسب ثروتند!

این‌ها در حقیقت مردگانی هستند در قامت زندگان! اینها جسمشان زنده است و روحشان مرده! اینها هستند که شرشان باید از جامعه کنده شود.

«قوه‌قضائیه» با قاطعیت در میدان است. اما لازم است دیگر «انسان» ها هم به یاری‌اش بشتابند تا هرچه زودتر، و حتی قبل از ریشه کن شدن کرونا، نسل «مردگان متحرک» بخشکد.

تا همه به فردایی روشن و آباد بیاندیشیم!


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

دوربين هاي ديجيتال ساخت ویلا و اضافه بنا به روش سازه سبک فولادی lsf نجوم و پلوتو درگاه پرداخت چت روم pourebrahims آموزش ریاضی گوسفند زنده | دام زنده gorjestannet.parsablog.com ساخت انواع تجهیزات آشپزخانه صنعتی و رستوران طب